چکیده:
حرکتهای انقلابی اخیر مردم فلسطین که بحثهای زیادی را در محافل سیاسی- اجتماعی به خود اختصاص داده است، از جمله مباحث قابل تامل و کنکاش در حوزه های گوناگون نظری است. در این میان دو نظریه ناسازواری و سامان گریزی به دلیل دارا بودن پتانسیل مناسب برای تفسیر این پدیده، در نوشتار زیر مورد استفاده قرار گرفته است. نگاهی کوتاه به مفهوم دو نظریه پیش گفته، نشانگر حرکتی از سو نظریه نخست به سوی مورد دوم است.
خلاصه ماشینی:
"آنچه در پی می آید، تلاشی است برای نگاه به دور جدید حرکت انقلابی یاد شده، با استفاده از دو نظریه ناسازواری* و سامانگریزی** که به تحلیل دلایل آغاز و ادامه این حرکت بر اساس برخی جنبه های مورد اشاره درنظریه های یاد شده میپردازد.
افراد موجود در درون چنین موقعیتهای ساختاری- که دستیابی به اهداف از پیشتعیین شده را محدود میکند یا مانع میشود- به افرادی ناسازوار تبدیل میشون اما پدیده سامان گریزی نسبت به پدیده ناسازواری از قدمت کمتری برخوردار است، به ویژه ورود آن در حوزه علوم اجتماعی، ورودی نو و ادبیات آن، ادبیاتی ناآشناست.
زمانی که ارزشهای سهگانهای همچون ارزشهای رفاهی، قدرتی و منزلتی که بخش پیشین نوشتار با عنوان ثروت، قدرت و موقعیت مورد بررسی قرار گرفت، در جریان نوعی توزیع نابرابر میان گروههای اجتماعی قرار گیرد و تلاش برای ایجاد برابری در برخورد با آنها نادیده انگاشته شود و در پی آن، احساسی فراگیر از بیاعتمادی در میان گروههایی که خود را شایسته برخورداری از شرایط برابر میدانند، رشد کند، ریشه ها پیدایش ناسازواری، شکل میگیرد.
در جوامعی که عدم کاربست روشهایی برای کنترل نابرابریهای قدرتی، موقعیتی و طبقاتی از طریق جریان باز توزیع اقتصادی یا روشهای دموکراتیک، منجر به بروز ناسازواری گردیده، عملی به ظاهر کوچک، به فعال شدن اثر پروانهایمنجر میشود و پیامدهایی بزرگ یعنی موقعیتهای غیرمترقبه و ناممکن در پیشبینی را به دنبال میآورد جریان انتفاضه فلسطین، مثالی قابل تامل و تطابق در چارچوب حرکتی از سوی ناسازواری به سوی سامانگریزی است."