خلاصه ماشینی:
اما کار دیگری هم میتوانیم کرد، و آن اینکه فهم و برداشتمان را از جهان به مرتبه جدیدی از عینیت (که واجد عینیت بیشتر و ذهنیت کمتر است) ارتقاء دهیم، و این کار فقط از این راه امکان دارد که آن ربط و نسبت میان جهان و خودمان را که باعث و بانی فهم و برداشت قبلیمان بود مورد مداقه قرار دهیم و استنباط جدیدی حاصل کنیم که شامل فهم و برداشت فارغدلانهتری از خودمان، از جهان، و از کنش و واکنش خودمان و جهان باشد.
موقف عینی از این راه پدید میآید که منری ذهنیتر، و حتی انسانیتر را ترک گوییم؛ اما در باب جهان، زندگی، و خود ما انسانها بسا چیزها هست که از موقفی که واجد حداکثر عینیت ممکنه است به نحو کافی و وافی قابل فهم نیست.
ما حصل اینکه با سه مسأله مهم مواجهیم؛ یکی اینکه محدودیتهای بیرون رفتن از خود کدامند و کی ما از آن حدود و ثغور پافراتر نهادهایم؟ دو اینکه: چه واقعیتهایی با روشهای هر چه عینیتر بهتر فهم میشوند و چه واقعیتهایی با روشهای هر چه ذهنیتر؟ و دیگری اینکه: چگونه میتوانیم، در موضوعات و مسائل مختلف، دو موقعی عینی و ذهنی را، از لحاظ فکری و نظری و از لحاظ اخلاقی و از لحاظ عملی، با یکدیگر تلفیق کنیم؟ و تا چه حد این دو دیدگاه تلفیق ناپذیرند و تا چه حد قابل ادغام در یکدیگر؟ آنچه آوردیم گزارشی است از چکیده آراء و نظرات ثامس نیگل (Thomas Nagel)، استاد فلسفه در دانشگاه نیویورک، در آغاز یکی از جدیدالانتشارترین مکتوباتش، با عنوان نگریستن از ناکجا (The View from Nowhere) و سه مسألهای که دربند قبل ذکر کردیم مسائلی است که سعی در جهت جوابگویی به آنها مشغله نیگل است در سرتاسر کتاب مذکور.