چکیده:
دانش موجود ما در حوزه مهندسی مجدد فرایند کسب و کار(BPR=BUSINESS PROCESS
REENGINEERING) عموما حاصل تجربیات اجرای پروژههای مهندسی مجدد در بنگاههای خصوصی
است. در این مقاله تلاش میشود که ابتدا با توجه به تفاوتهای ماهوی بخش دولتی و
خصوصی بفهمیم که نحوه اجرا و اثربخشی یک پروژه مهندسی مجدد چه ویژگیهای شاخصی در
بخش دولتی میتواند داشته باشد. سپس مطالعه موردی اجرای مهندسی مجدد در یک سازمان
دولتی در کشور سنگاپور ارایه میشود که نشان میدهد با وجود دشواریها و موانع
ذکرشده چگونه میتوان به یک تجربه موفق و موثر مهندسی مجدد در سازمانهای دولتی دست
یافت.
خلاصه ماشینی:
ابزار و تجربیات مهندسی مجدد در دستور کار تجدید سازمان بخش دولتی - در کشورهای توسعهیافته و درحال توسعه، چه در سطح محلی و چه در سطح ملی- لحاظ شده و مورد پذیرش و قبول قرار گرفته است.
مهندسی مجدد میتواند به لزوم وجود این معیارهای کنترلی کمک کند و قوانین و مقرراتی را که در طول سالیان روی هم انباشته شدهاند - و بعضی حتی ممکن است دوره عمرشان تمام شده باشد- نشان دهد.
«رینی» تفاوتهای سازمانهای دولتی و خصوصی را در سه گـــروه دستهبندی میکند: -1 فاکتورهای محیطی (فاکتورهای خارج از سازمان): مثلاً کمتر در معرض بازار بودن و در نتیجه اتکای بیشتر به سهم بودجه تخصیصی؛ که نتیجه آن انگیزه کمتر برای بهرهوری و اثربخشی است و نیز کارایی کمتر، دسترسی کمتر به اطلاعات بازار، محدودیتهای قانونی و رسمی بیشتر، تأثیرپذیری بیشتر از مسایل سیاسی و...
اولین تفاوت کلیدی که بین کاربرد فعالیتهای مهندسی مجدد در بخش دولتی و خصوصی مشاهده میشود این است که پروژههای مهندسی مجدد در بخش دولتی با محدودیتهای بیشتری برای تأمین منابع برای بهبود مواجه میشوند؛ حتی اگر گواهی مبنی بر توجیهپذیر بودن این سرمایهگذاری ارایه کنند.
مدیران دولتی استقلال در تصمیمگیری و انعطافپذیری کمی دارند که نتیجه آن اختیار کمتر برای هدایت یک پروژه مهندسی مجدد و حتی عدم موفقیت پروژه است.
به نظر میرسد که رویکرد صاحبنظران این حوزه نیز، از بررسی موانع و شبهه در کارآیی مهندسی مجدد در بخش دولتی (در اواسط دهه90)، به تحلیل تجربیات و اشاعه روشها و توصیههای کاربردی برای انجام مهندسی مجدد در سازمانهای دولتی (در سالهای اخیر) تغییر جهت داده است.