خلاصه ماشینی:
به عنوان مثال،علم کیهانشناسی با ساختار بزرگ مقیاس جهان سروکار دارد؛ اینکه جهان چه زمانی به وجود آمده،و چه تحولی را طی کرده است و اگر بناست پایانی داشته باشد تا آنجا که فیزیک میتواند بحث کند،پایانش چیست؟ولی این علم از نظر پیشفرض،پیشفرضهای خیلی قوی دارد که از خود علم تجاوز میکند.
آنچه در کل کیهانشناسی ما از تجربه داریم این است که(1)نوری که از ستارگان به او میرسد به طرف قرمز میل میکند(نسبت به نوری که در زمین دریافت میکنیم)و این را به انبساط جهان تعبیر میکنیم (2)یا اشعهای وجود دارد که از همه جوانب به ما میرسد و به آن اشعه میکروویو (Microwave) جهانی میگویند و این منبع اطلاعات بسیاری برای ما شده است و(3)ما مقدار هلیوم (Helium) موجود در جهان نسبت به(به تصویر صفحه مراجعه شود) ئیدروژن را اندازه میگیریم.
پیدایش این انواع دو نوع تعبیر شده است؛ تکاملگرایان غیر خداباور مانند داکینز (Dawkins) استادجانورشناسی دانشگاه آکسفورد صریحا میگوید: «نیروهای بیهدف تکامل کافی هستند که تمام عجایب حیات ذهن را توضیح دهند»2،ولی تعداد بسیار زیادی از فیزیولوژیستهای خداباور میگویند ما تکامل را قبول داریم،اما این مکانیسم را خداوند برای پیدایش بشر انتخاب کرده است.
نکته دیگری هم وجود دارد که جامعهشناسان علم در ده بیست سال اخیر معتقد شدهاند که علم یک محصول اجتماعی است و از کنش متقابل بین دانشمندان پدید میآید و آن عینیت و بیطرفیای را که قبلا برای علم ادعا میشد قبول ندارند- البته افراد افراطی هم در میان آنها هستند.