خلاصه ماشینی:
"اکنون بدام افتاده است،منهم بدون اینکه سخنی گویم کتابها را گرفته بخانه بردم و دو روز بعد دوباره باو تحویل دادم و روز دیگر که عازم دزفول بودم با من همسفر شد بین راه از من پرسید و گفت«به آنها گرائیدی؟» گفتم آری،گفت پس گواهی پاکدلانه بده گفتم بیست و سه سال است این گواهی را دادهام،قصد مرا فهمید اما بنظر خودش برای انتباه من گفت:قصد من آمیغهائی است که در آن کتابها بود،گفتم افسوس جز؟؟؟چیزی ندیدم!
منهم بمقتضای روش اسلامی و پیروی از مسلک بزرگترین معلم بشریت «ادعوا الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن» بازوی او را گرفته بجای خود نشاندم و از چمدان خود کتاب سعادت بشر یعنی قرآن مجید را بوی دادم و گفتم همانطور که من بدون تعصب کتبی را که نه سال تمام دقیقتر از تو خوانده بودم!اکنون هم مطالعه کردم شما هم بیطرفانه این کتاب را بخوانید."