خلاصه ماشینی:
"فرمود ای معاذ زبان خود را از دورغ و قلب خود را از نیت سوء باز دار تا به بهشت نزدیک و از دوزخ دور گردی دیک بدیک گفت روت سیاه روزی عمرو عاص بمعاویه گفت شب گذشته بخواب دیدم که در عالم محشر روز حساب و قیامت ایستادهام و تو را ملائکه عذاب با زنجیرهای آتشین مهار نموده و بارهای خیلی سنگینی بر پشتت نهادهاند که ثقل آنها کمرت را خم نموده است با خود گفتم بسیار خوب معاویه را شناختم ولی این بارهای سنگین چه معنی دارد گفتند این بار گناهان اوست که باین صورت درآمده معاویه تبسم مسخره آمیزی نمود و گفت خوابت صحیح است ولی آیا در این بارهای پشت من چیزی از درهم و دینار مصر هم یافتنی یا خیر عمرو که سالها حکومت مصر را داشته و گنجهای سرشاری از پول و ثروت آن کشور انباشته بود منظور معاویه را از آن سئوال دریافت و خاموش گردید."