"بعضی از آنها دارای 2 یا 3 همسر هستند که مثلا یکی در میناب،یکی در بندرعباس و یکی در جای دیگر میباشد(البته چنین وضعیتی نادر است،اما وجود دارد) اینجا با هنرجویانی سروکار دارم که کشیدن سیگار و حتی تریاک برایشان بعضا عادی و حتی بصورت یک تفنن درآمده است.
همین چند سال پیش بیاد دارم وقتی یکی از اولیاء هنرجویان از روستا جهت ملاقات فرزندش آمده بود،به عنوان سوغات با خودش یک بکس سیگار وینستون آورده بود!حالا حسابش را بکنید که استعمار تا چه حد در این منطقه نفوذ داشته است.
بله اینجا با هنرجویانی سروکار دارم که درس خواندن برایشان در درجه دوم و سوم اهمیت قرار دارد،اگر زیاد فشار بر خود احساس کنند،ترک تحصیل نموده و خیلی زود جذب زرق و برق کشورهایی چون پاکستان و شیخنشینها میشوند و یا اینکه با باز کردن دکهای که چندان هم مشکل نیست،کار و کسبی کاذب آغاز میکند."