خلاصه ماشینی:
"حکیم مدرس نیز، تمایز این دو علم را به متعلق دانسته و فرموده است: علم حصولی به حصول صور اشیا است در نزد وی؛ مثل علم به انسان، فرس، بقر و سایر ماهیات و صور آنها عبارت از نفس ماهیاتشان است که موجود شوند به وجود ذهنی و خود صور، معلومات بالذاتند؛ یعنی بدون واسطه صورت دیگر و اشیا خارجیه معلوماتند به واسطه این صور، پس معلوم بالعرضند نه بالذات.
این ویژگی نیز جای تأمل دارد، زیرا اگر چه علم حصولی به وسیلة قوای عاقله یا حاسه یا خیالیه و مانند اینها درک میشود، ولی میتوان علم حضوری را به ساحتی از ساحتهای نفس غیر از قوای ذکر شده مرتبط کرد؛ برای مثال میتوان دل را مدرک علوم حضوری دانست و دل بعدی از ابعاد نفس است.
این استدلال به یک تأمل دقیق نیازمند است و آن اینکه اگر علم حصولی نفس به خود و نیز مطابقت یافتة حصولی با واقع، با علم حضوری درک شوند، بیشک باید واقعیت خارجی یعنی وجود نفس، معلوم به علم حضوری باشد.
تفاسیر بازگشت علم حصولی به علم حضوری تفسیر نخست: علوم حصولی دارای دو حیثیتاند: حیثیت کشف از ماورای خویش و حکایتگری معلوم بالذات از معلوم بالعرض و حیثیت دیگر اینکه صورت ذهنی، با علم حضوری برای نفس معلوم است؛ یعنی نفس دارندة واقعیت صورت ادراکی است، پس هر صورت علمی و معلوم حصولی در واقع به علم حضوری معلوم است (محمدتقی مصباح یزدی، 1363: 268 و همو، 1363: 351)."