چکیده:
نگارنده محترم در این مقاله به طرح دیدگاههای متفکران اسلامی درباره گستره شریعت پرداخته است.
وی متفکران اسلامی را در این عرصه به دو دسته سنتگرایان و متجددان منشعب میکند؛ و میگوید
سنتگرایان برای کتاب و سنت در کنار عقل اهمیت اساسی قائلند، ولی متجددان بیشتر به دستآوردهای
علوم تجربی در عرصه قلمروشناسی دین توجه مینمایند. ولی هر دو گروه در شناخت کارکردهای دین تلاش
میکنند.
وی متفکران اسلامی را از جهت داوری در مسأله قلمرو دین به سه گروه عمده طبقهبندی میکند: گروه
نخست که رویکردی افراط گرایانه دارند و قائل به تعطیلی عقل و تجربهاند. گروه دوم رویکردی تفریطی دارند
و تنها قلمرو دین را در مسائل مربوط به ارتباط انسان با خدا منحصر کردهاند. و گروه سوم با رویکردی
معتدلانه به نیازهای دینی انسان پرداخته و قلمرو دین را در هر دو ساحت دنیا و آخرت مشخص کردهاند.
نویسنده در ادامه با تفصیل بیشتری دیدگاههای برخی از متفکران برجسته اسلامی را مطرح کرده و
نتیجهگیری میکند که این بزرگان قلمرو دین را تنها به مسائل دینی و ارتباط انسان با خدا منحصر نمیکنند
بلکه قلمرو دین را در عرصه نیازهای دنیوی نیز توسعه میدهند.
خلاصه ماشینی:
"وی میگوید: گویا بشر امروز، نیازی به دین قائل نیست، و ختم نبوت را به معنای رشد عقلانی بشر و بی نیازی او به شریعت قلمداد میکند، وی چنین بیان میکند: وقتی میگوید خاتم انبیا من هستم، نمیخواهد بگوید، آنچه گفتم انسان را الی الابد بس است، بلکه خاتمیت میخواهد بگوید انسانها تا کنون احتیاج داشتهاند برای زندگی خودشان از ماورای تعقل و تریبت بشریشان هدایت شوند، حالا در این زمان (قرن هفتم) بعد از آمدن تمدن یونان، تمدن روم، تمدن اسلام، قرآن، انجیل و تورات، تربیت مذهبی انسان تا حدی که لازم بود، انجام پذیرفته است، و از این پس انسان بر اساس طرز تربیتش، قادر است که بدون وحی و بدون نبوت جدیدی، خود روی پای خودش به زندگی ادامه دهد و آن را کامل کند، و بنابراین، دیگر نبوت ختم است، خودتان راه بیفتید.
نتیجهای که از عبارات دکتر شریعتی میتوان گرفت این است که، ایشان وحی و شریعت را حقیقت ثابت و یکنواخت معرفی میکند که بشر نیازی به تکامل آن ندارد؛ زیرا عقل و تجربه او به حد عالی از کمال رسیده، ولی فهم و معرفت او از وحی، ناقص و دارای تحول و تکامل است، و با این تحول و تکامل، عصریت معرفت دینی و رفع نیازهای عصر توسط آن تحصیل میشود."