خلاصه ماشینی:
"آخوند خراسانی در یک سر طیفی قرار دارد که سر دیگر آن مرحوم آیت الله خمینی است؛امام خمینی بیشترین امتیازات و حقوق را در حوزهء تدبیر امور سیاسی برای فقها قائل است و آخوند خراسانی کمترین اختیارات اختصاصی و حقوق ویژه را در نظر میگیر؛ازاینرو وقتی از مکتب سیاسی خراسانی سخن به میان میآید، باید توجه داشت که این مکتب،در حوزهء فقه شیعی کاری بسیار سترگ انجام داده است.
به همین دلیل آخوند خراسانی چنین به مساوات،هم به آزادی و هم به مشروطیت قائل است:مساوات در حقوق و احکام،آزادی از استبداد و خودسریهای حکومتها و محدود و مشروط کردن قدرت حکومت به قانون موضوعه،اما این هر سه با رعایت دین مردم و بدون هرگونه امتیاز و حق ویژه برای فقها یا روحانیون.
اگر کتاب روح القوانین منتسکیو در آن زمان به فارسی ترجمه شده است،اگر حبل المتین کلکته،آراء لاک و روسو را جسته و گریخته منتشر کرده است،چرا آخوند خراسانی از آنها مطلع نباشد؟و چرا مراجع و علما را متهم کنیم که مشروطه را درست نمیشناختند؟البته خراسانی علاوهبر مشروطه، فرهنگ و عرف و شرایط این مردم را هم میشناسد؛چیزیکه بسیاری از منور الفکرها نمیشناختند و با فرافکنی،جهل و بیاطلاعی خود را به رهبران دینی مشروطه نسبت میدادند،به این عبارت دقیق خراسانی در رجب 9231 دقت کنید: "در ممالک مشروطه زمام کلیهء امور مملکت را خود ملت بالاستحقاق و بالأصاله مالک است و حقیقت انتخاب وکلای دار الشوری عبارت است از تفویض همین مالکیت به وکلای عظام و حاکمیت مطلقه دادن به آنهاست در مدت مقرره بر کلیهء امور؛مفتاح سعادت مملکت و التزام امور دین و دنیای ملت فقط منحصر به حسن انتخاب ملت است..."