چکیده:
این مقاله سعی دارد به بررسی سیر تحولات نظام تربیت معلم در ایران بپردازد و درباره عواملی که در توسعه کمی و کیفی مراکز تربیت معلم طی قرون گذشته به ویژه از زمان تأسیس دار الفنون مؤثر بوده است،سخن براند،این مقاله از دو گفتار تشکیل شده است:در گفتار نخست با دیدی انتقادی به تشریح سیاستها،اقدامات و اتخاذ تصمیماتی خواهیم پرداخت که در شکلگیری نظام کنونی تربیت معلم نقش داشته است.در گفتار دوم به طرح و تحلیل عمدهترین مسائل و دشواریهایی میپردازیم که این نهاد تربیتی در زمینه گزینش معلم،تربیت و مهیاسازی معلمان و سرانجام استخدام و جذب آنان با آنها روبهروست و علاوه بر آن،پس از تحلیل هریک از مسائل،به ذکر چارهجوییها و ارائه پیشنهادهای کاربردی خواهیم پرداخت که میتواند با بهرهگیری از تجارب و موجهترین اقداماتی که برخی از ممالک موفق جهان در این زمینه به عمل آوردهاند،در حل و فصل رضایتبخش این دشواریها مؤثر باشد. امید است این مجموعه مباحث درباره سیر تحولات نظام تربیت معلم ایران،برای دستاندرکاران و برنامهریزان آموزشی کشورمان،به ویژه کسانی که در جستجوی اندیشههای جدید و تازه به منظور حل و فصل رضایتبخش مسائل مربوط به تربیت و مهیاسازی معلمان هستند،به کار آید و آنان در برقراری یک نظام نوین و کارآمد تربیت معلم که اساس و محور هرگونه اصلاحات و اقدامات تحولزا آموزشی است،یاری دهد.
خلاصه ماشینی:
"حال این پرسش مطرح میشود که چرا با توجه به اینکه طی این مدت هنوز گروهی از کودکان و نوجوانان امکان تحصیل در مدارس برایشان فراهم نشده و تقاضا برای بهرهگیری از امکانات آموزشی در سراسر کشور رو به فزونی است،ما باید شاهد چنین افت و خیزهایی در تنزل شمار مؤسسات تربیت معلم و به تبع آن کاهش دانشآموزان و دانشجویان این مراکز باشیم؟و چگونه میتوان با توجه به توسعه آموزشهای عمومی و ضرورت اجرای برنامههای اصلاحی آموزش و پرورش طی دهه آینده،تأثیر و آثار منفی ناشی از این کمبودها و محدودیتها را در عرصه تعلیم و تربیت کشورمان جبران کرد.
حال این پرسش مطرح میشود که براساس چه منطق و برمبنای کدامیک از یافتههای پژوهشی این دانشسراها دایر شدند و دلایل انحلال آنها چه بوده است؟هزینههای از بین رفته و تلاشهای انجام شده در این جریان را چگونه میتوان جبران کرد؟و سرانجام نتایج حاصل از این تصمیمات که فاقد پشتوانه پژوهشی بوده چه تأثیرات منفی در روند توسعه تربیت و آمادهسازی معلمان در سطح کشور داشته است؟آیا با اجرای چنین طرحهایی که بدون توجه به نیازهای کمی و کیفی کشور در زمینه تربیت معلم صورت میگیرد،این برنامهها بخش مهمی از جامعیت و کارآیی خود را از دست نمیدهند و نظام تربیت معلم را با تمام کمبودها و نواقصی که از گذشته وارث آن است، با مشکلات و معضلات جدیدتری روبهرو نمیسازند؟1 در این قسمت سعی خواهیم کرد به طرح مسائل مربوط به گزینش،مهیاسازی و تربیت معلمان و سرانجام استخدام و جذب آنان که به اعتقاد نگارنده از عمدهترین مسائل امروز نظام تربیت معلم کشور به شمار میآید،بپردازیم و همراه با طرح مسائل مذکور،راهکارهایی را که بتوانند در حل و فصل هریک از این مسائل مؤثر افتند،ارائه دهیم."