خلاصه ماشینی:
"ترجمهی حمید رضا آهنگران از مرکز آموزش استثنایی منطقهی جویبار بگذار بیگذرنامه بگردم بعد از تمام عاشقانههای جهان نوبت به من رسیده است تا زندگیات را مرور کنم شاید موازی همان عشقهای شورانگیز دستی دراز شود که بگوید: «دستت را به من بده دستهای تو با من آشناست.
» شاید ابونواس اهوازی روی آبهای تیرهی کارون لب ریز زمزمهای باشد یا نه!اصلا حالا که نوبت من شده است بگذار بیگذر نامه بگردم گرد تمام شهر رد شوم از تمام جهان و جرعه جرعه بنوشم طعم خوش عاشقانههای جهان را!
پرتو ماه نگاهت شده است روشنی بخش همه شبهایم زندگانی مرا شمس تویی بی تو چون نی،نی مولانایم حافظ کل غزلهای منی شعر چشمان تو را نیمایم خندهات اوج بهشتم،هرچند هست در قعر جهنم جایم بارها خواستی،آدم نشدم سعی بیهوده نکن حوایم!"