چکیده:
این مقاله بر آن است تا آزادی و رهایی را در زبان و ادبیات نشان دهد. برای این امر از دو نظریه کمک میگیرد: یکی نظریه «کاربرد زبان» بلومفیلد و دیگری «نظریهپردازی و نظریهپیرایی» کارل پوپر. با استفاده از نظریه بلومفیلد نشان میدهد که زبان میتواند جایگزینی برای انگیزهها و پاسخهای واقعی شود و با این کار آدمی را از چنبره علت و معلولها آزاد سازد. و با بهرهگیری از نظریه پوپر نشان میدهد که چگونه ادبیات با فراتر رفتن از چنبره علت و معلولهای جهان واقعی، پای از قلمرو قواعد زبان فراتر مینهد و امکان نوآوریهای فردی را فراهم میکند. ادبیات در واقع از بند دو عالم میرهد: یکی عالم واقعیت و دیگری نظام زبان، و به رهایی میرسد.
خلاصه ماشینی:
دلیل دومی که در این باره می توان پیش نهاد این است که توصـیف بلومفیلـد محدودتر از آن است که بتواند به هر سؤالی از این قبیل پاسخ دهد کـه زبـان در شرایطی که بی هیچ انگیزة واقعی مشهود یا متصوری مورد استفاده قرار مـی گیـرد چه کاربردی دارد؟ به عبارت دیگر، کاربرد زبان ، در عرصة آفرینش ادبی ـ مـثلا، در شعرـ چیست ؟ زبان در این عرصه حکم پاسخ زبانی برای چه انگیزة واقعی را پیدا می کند؟ خوانندگان آثار ادبی نیز باید آن آثار را به مثابـة انگیـزة زبـانی بـرای اقدام به چه پاسخ واقعی در نظر آورند؟ همین طور، کاربرد زبان در عرصـة تفکـر کدام است ، و در عرصة همـدلی و سـخن گـشایی کـدام ؛ و ایـن دو بـا توصـیف بلومفیلد به چه می سنجند؟ سومین دلیل در اثبات ناتوانی توصـیف بلومفیلـد ایـن اسـت کـه چـارچوب رفتارگرایانـة توصـیف مزبـور مـانع از آن مـی شـود کـه مـا بـه اتفـاق عظـیم و تعیین کننده ای پی ببریم و از اهمیت آن باخبر شویم که با گـذار بـشریت از عـالم انگیزه ها و پاسخ های واقعی و ورود او به عالم انگیزه هـا و پاسـخ هـای زبـانی در حیات بشری رخ می دهد.
واقعیت این است که پوپر کاربرد اصلی زبان را در ایـن نمـی بینـد کـه خـود می تواند جایگزینی برای انگیزه ها و پاسخ های واقعی گردد، بلکه کاربرد اصلی آن را در این می بیند که می تواند در حل مسائل (یا، به قـول بلومفیلـد، در پاسـخ بـه انگیزه ها) ازطریق نظریه پردازی و نظریه پیرایی اشتباه هایی را از میان بردارد که اگر باقی بمانند چه بسا که به بهای جان انسان تمام شوند؛ همان طور که به بهای جـان حیوانات دیگر تمام می شوند.