"هرچند ایمان در نتیجهء همین شرایطی که ذکر شد پیدا میشود یعنی اگر در میان مردمی نظم و عدالت اجتماعی برقرار و تعلیم و تربیت صحیح و یکنواخت اجرا شود در آن مردم ایمان بعدالت و بحقوق و حدود اجتماعی و باصول و مبانی اخلاقی پدید میآید؛لیکن از اول باید ایمانی ذر روح مردمی باشد تا آن مردم یا دستهای از آن مردم بتوانند جامعهء خود را با این شرایط اداره کنند وگرنه شرایط نامبرده عملی نخواهد شد.
اینچنین مردم همینکه فهمیدند که چگونه شدهاند باید از مطالب حیرتآمیز و هوسانگیز و ایمانبر و تزلزلآور بپرهیزند و بجای آن مطالبی بگویند و بنویسند و بشنوند و بخوانند که در نزد همه ادیان و عقول بحکم وحی و تجربهء قطعی مورد اتفاق است تا ایمان فطری در وجود آنها زنده شود و قوت گیرد و بحکم آن ایمان بتوانند پایهء اصلاحاتی در اجتماع خود استوار سازند و آنرا بپایان رسانیده از ثمراتش برخوردار شوند امر دیگری که باید اینگونه مردم در مقام عمل بآن اهمیت بدهند اینست که بایمان بیش از هرچیز دیگر ارزش بدهند و از راستی باور کنند که اگر کسی یک هزار ملیون لیرهء طلا فرضا ثروت داشته باشد ولی ایمان نداشته باشد و دگری از مال دنیا هیچ نداشته باشد اما ایمان داشته باشد حقیقتا ارزش آن تهیدست باایمان از آن توانگر بیایمان بیشتر است."