چکیده:
یکی از اهداف مجلهء رشد آموزش زبان و ادب فارسی،معرفی چهرههای بر جستهء ادبیات معاصر ایران است با تأکید بر چهرههایی که در کتاب درسی نامی از آنها آمده یا سروده و نوشتهای از آنها ذکر شده است و یا خود مؤلف کتاب فارسی بودهاند.برای رسیدن به این دو مقصود،در این شماره با چهرهء علمی،ادبی، آموزشی و تحقیقی استادی فرزانه و معلمی عاشق و دل سوخته آشنا میشویم.استاد دکتر سادات ناصری چند دوره(1363-1334)در کار برنامهریزی و تألیف کتاب درسی زبان و ادبیات فارسی نقشی فعال داشت.و این مقاله را به روح بلند آن دانشمند برجسته و ادیب فرزانه تقدیم میکنیم.
خلاصه ماشینی:
"از جملهء آن مراثی چامهای از آن دکتر مظاهر مصفا دوست دیرین و همکار استاد است: ای پریشان وطن دور از وطن جان باختی خسته دل آسیمه سر آذرده تن جان باختی تا نه در مرگ حسن چشمان من بگریستی کاشکی در مرگ من چشم حسن بگریستی همچو مسعودم که سوزد از غم سید حسن کی چو من مسعود با این سوختن بگریستی قاف تا قاف جهان را کردمی پر قافیت گر به قدر من دل من از حزن بگریستی آگه از حال تن و جانم اگر بودی تو را تن به روز جان و جان بر حال تن بگریستی در عزایت ای یگانه تا سحرگاهان به درد دوشم از حسرت دو چشم بی وسن بگریستی تلخ از پیغام من گردید نوشین را دهن از ندامت چشم من بر آن دهن بگریستی بیستون بگریستی گر هیچ چون شیرین تو در غم شیرین خسته کوهکن بگریستی گر بدیدی چون شد آزاده اسیر داغ و درد دیدهات خون از غم آن ممحتن بگریستی کاش نشنیدی فرانک مردنت دور از وطن تا نه خون از دیده آن دور از وطن بگریستی گر شنیدی قصهء خونین دلیهای تو را با دل خونین عقیق اندر یمن بگریستی نه حکایت نه شکایت از سخن ماندی چنان کز غم خاموشیات چشم سخن بگریستی دی شنیدم در قفای محملت با سوز و درد یار نو بگریستی،یار کهن بگریستی آن چه در کابل شغاد مرگ با جان تو کرد بالله ار دیدی دو چشم تهمتن بگریستی افضل الدین شعر خود شستی در آب چشم من (به تصویر صفحه مراجعه شود) گر بدیل سوزش دل چشم من بگریستی یافت ار ناگاه فرمان اوستاد عبقری ای دریغ آن ذوق و آن فضل فضیلت بر سری دیدگاهها *آموزش زبان و علم باسوادان قدیم ما اول زبان علمی یا زبانی که علم خود را باید بدان زبان بگویند و بنویسند، به خوبی فرا میگرفتند و سپس وارد کار درس و بحث و تألیف و تحقیق میشدند."