زیر داربست عشق: نبض جاری زمان در ریشه ها مقاله

"زیر داربست‌ عشق‌ نبض جاری زمان‌ در ریشه‌ها سارا پورجعفریان/تهران‌ برگزیده‌ی بخش ویژه‌ی‌ «نامه‌ی یک معلم» دومین دوره‌ی مسابقه‌ی یار دبستانی یادت می‌آید آن روزها که تو را میخکوب نیمکت می‌کردم!غبار گچ این تخته‌پاک‌کن صد تکه را هزار بار خوردی. اما با تو بود که یاد گرفتم؛تو که‌ یار دبستانی روزهای پخته شدنم بودی؛همان روزهای مربا خوردن و مربی شدن. حتی اگر با کاکل‌های ارغوانی و زرد و قرمز ببینمت،باز برایم‌ همان یار دبستانی کوچکی هستی که بقچه‌ی فطرتت را اولین بار پیش رویم باز کردی!می‌دانی،روزی که با هم بقچه‌ات را باز کردیم، پر از یاس‌های سفید بود. باور کن اگر بقچه‌ات را باز کنی،گوشه‌اش همان دعای فرج است و خوراکی‌های پاک‌فطرت؛دور از همه‌ی رنگ‌های کوچه و بازار،درعین‌حال همه‌ی رنگ‌های کوچه و بازار! می‌خواهم دور از همه‌ی فکرهای بود و نبودت،دوباره بقچه‌هایمان را مثل کلاس اول کنم تا قبل از سوسو زدن چشم‌های زندگی‌ام‌ دوباره تو را خارج از حجم آهن و سیمان ببینم."