خلاصه ماشینی:
"از داغ فقر و قحط عدالت عباس چشامی نام تو را زیاد شنیدیم، در حسرت مرام تو مانده ای اولی که سکه مردی، تا همچنان به نام تو مانده تو واژهای به ژرفی دریا، تو مشکلی به هیئت آسان ای تا همیشه بحر قلمها، در بحر عین و لام تو مانده ای عاشقان برای پرستش، تا بوده بعد حق به تو مدیون ای شاعران برای سرودن، تا هست زیر وام تو مانده عقل آسمان اینهمه عاقل، در پله نخست تو عاجز عشق افتخار آنهمه مجنون، زنجیری مدام تو مانده هم ماه در حضور تو کودک، هم مهر در رکاب تو تاریک هم روز در مسیر تو لنگان، هم شب در احترام تو مانده ای هرکه دیده رنگ سلامت، لبخند تو شکسته و زخمی ای هرکه برده لذت شیرین، همواره تلخکام تو مانده از داغ فقر و قحط عدالت، از گند زور و لاشه تسلیم بعد از چقدر سال نرفته است، بویی که در مشام تو مانده بعد از چقدر سال که گفتی، بعد از چقدر سال که نشنید آنک به سوی ظالم و مظلوم، انگشت اتهام تو مانده نهج البلاغه کو که بخوانند؟ نهج البلاغه کو که بفهمند؟ این گوشها چقدر هراسان، از سیلی کلام تو مانده بادا که تا هنوز بیفتد اینجا کلاه از سر دنیا بیچاره او که خیرهسرانه دنبال گرد بام تو مانده ما هرقدر که خاک تو باشیم، قنبر یکیست،مثل خود تو فخر فقط برای تو بودن، در قبضه غلام تو مانده آه ای تمام!من چه بگویم، بگذار تا تمام شود شعر گفتم تمام،خوب نگفتم، کو مهدی؟انتقام تو مانده (به تصویر صفحه مراجعه شود) جنگ در همهء فرهنگها پدیدهای ناخواسته و نکوهیده است،اما دفاع از داشتههای یک سرزمین و حراست از مرزهای اعتقادی و وطنی،ارزشیست که گویا از بدو خلقت انسان با او همراه است..."