چکیده:
از دیرباز،در کتب بلاغی بحثی با عنوان جناس مضارع و جناس لاحق مطرحشده است که مبتنی است بر تشابه یا عدم تشابه آوایی حروف در دو واژه.از آنجا که پیشینیان نتوانستند این تشابه یا عدم تشابه را تبیین علمی کنند،بحثهای دامنهداری در این خصوص مطرح کردند. پسینیان سخن گذشتگان را تکرار کردند و چیزی بر آن نیفزودند.علم زبانشناسی،به ویژه دو شاخهء مهم آن،واجشناسی و آواشناسی،میتواند این مشکل را حل کند.این نوشتار سعی میکند با ایجاد پیوند بین زبانشناسی و ادبیات تشابه و عدم تشابه آوایی را به شکل علمی تبیین کند و چهارچوبی علمی جهت بررسی جناس مضارع و لاحق در ادبیات فارسی فرا پیش نهد.
خلاصه ماشینی:
"کند و چهارچوبی علمی جهت بررسی جناس مضارع و لاحق در ادبیات فارسی فرا پیش نهد.
در الایضاح تنها یک شاهد جدید برای جناس مضارع آمده است:
دسوقی میگوید:دقیقتر آن است که بگوییم این دو هم مخرج نیستند وگرنه در قریب المخرج بودنشان شکی نیست.
این بحث در زبان فارسی با کتاب انوار البلاغهء محمد صالح مازندرانی(قرن یازدهم
با همان شاهد مثالها و تقسیمبندی سکاکی و خطیب قزوینی به جناس مضارع و لاحق پرداختهاند.
نه در بحث جناس مضارع که در هیچیک از مسایل بلاغی سخن تازهای بیان نکرده است.
حرف گذاشتهاند،که این با هدف نهایی آرایهء جناس که افزودن موسیقی سخن است منافات
این دو پارهء صوتی باید مفارق معنی باشند تا دو پایهء جناس به
آن است که بگوییم جناس مضارع و لاحق مرتبط به قلمرو واجی زبان است نه آوایی.
در جناس مضارع و لاحق دو پایهء جناس از هر نظر باهم کاملا یکسان هستند و تنها در
این درحالی است که بلاغینویسان گاهی در عمل حروف را باهم مقایسه کردهاند نه
با این دستهبندی علمی به راحتی میتوان پایههای جناس را باهم مقایسه کرد و مضارع
سکاکی معتقد بود که این دو واژه جناس لاحق میسازند؛یعنی به زبان امروز دو واج/ف/
سبکی این نظر را نپذیرفت و بین دو واژهء فوق جناس مضارع قائل شد.
مفارق باهم متفاوتند؛پس بین«تفرحون»و«تمرحون»صددرصد جناس لاحق است نه مضارع.
شاهد مثالهایی که در زبان فارسی نیز برای جناس مضارع و لاحق،نسل به نسل،تکرار
پس این دو واژه در بیش از یک واج باهم اختلاف دارند در نتیجه جناس مضارع نمیسازند."