خلاصه ماشینی:
"4-صحبت لئیم با کریم راست نیابد-صحبت ناجنس نیکان را دردی الیم است- کور بودن به که روی نامردان بچشم دیدن-گرسنه مردن به از مال یتیم خوردن 5-هرکس در عزم جزم پیشرفت کند-چون کاری مقدر نباشد عزم سودی ندارد- چون قدر بخواهد چشم هست و دید نیست-چون قضا نازل شود چشم حزم بسته گردد خواب فیل و فیلبان هست تر دایم کنار و دامنم از آب چشم سودی از سودای عشق او ندیدم جز زیان ما بفکر قرب او او در خیال دوری است فیل نوعی خواب بیند نوع دیگر فیلبان زهر و تریاق جاهل و دانا ز یک مام و پدر پیدا شوند لیک آن خود میکشد وین زنده میسازد جهان زهر و تریاق از یکی معدن برون آیند لیک آن یک آدم میکشد این یک بود تریاق جان قدردانی تا توانی دور شو هم از بدی هم از بدان تا که آلوده نسازی دامن خود را بدان گر بخواهی قدر تو محفوظ باشد نزد خلق قدر هرکس را بقدر قدر کو دارد بدان آکل و مأکول آکل و مأکول باشد گرچه ورد هر زبان فهم اگر باشد ترار و مغز این مطلب بدان هرکه یاری کرد ظالم را دچار ظلم گشت گر کشی تیغ ستم خود کشته میگردی بدان دادوبیداد کار انسانی بود بر زیر دستان عدلوداد ظلم بر بیچاره کردن خوی حیوانی است هان گر بخواهی امتحان تاریخ را خوان و به بین داد آبادانی و بیداد ویرانی است دان 1-از سودای عشق کسی سود نهبیند-من بفکر نزدیکی او بفکر دوری است- فیل نوعی خواب بهبیند فیلبان نوع دیگر."