خلاصه ماشینی:
"دقیقهئی بعد در روشنائی شمع در بینمایات گردید گلنار بدون تردید بطرف درب پیش رفت و لحظهء گوش خود را بدرب چسبانید اما بهیچوجه صدائی از پشت درب بگوشش نرسید آنوقت درحالیکه اندکی مضطرب بنظر میرسید آهسته فشاری به درب وارد آورد.
گلنار در مقابل آن درب توقف نمود باز گوش خود را بدرب گذاشت اما بر خلاف دفعهء پیش صدای ناله از درون اطاق بگوشش رسید از شنیدن این ناله سر تا پایش مرتعش گردید و درحالیکه اضطراب و نگرانی شدیدی از صورتش نمایان بود فشاری بدرب وارد آورد اما درب باز نشد و بدون کوچکترین حرکت مانند کوهی درمقابل فشار گلنار مقاومت کرد.
گلنار از شدت پریشانی قفل بزرگی را که مانع باز شدن در بود ندید چند قدم عقب رفت آنوقت بطرف درب دوید و با شدت هرچه تمامتر شانهء خود را بدرب کوبید، صدائی از درب برخاست در دالان منعکس شد اما گلنار بقدری منقلب بود که اصلا متوجه نبود که صدای درب زیرزمین ممکن است بگوش عباس و قنبر رسیده و اسباب زحمتش را فراهم نماید مرتبا عقب رفته و جلو میآمد و تنهء خود را بدرب میکوبید."