چکیده:
اقبال صدیقی از متفکران مسلمان ساکن غرب، معتقد است که مفهوم مناقشه برانگیز
دمکراسی، در حال تبدیل شدن به گفتمان مسلط در میان مسلمین است. او معتقد است که این
مفهوم در اصلاح مشکلات جهان اسلام کارآیی ندارد. از منظر صدیقی، به کارگیری مفهوم
دمکراسی در اندیشه سیاسی مسلمین نه تنها مفید و کارآ نیست، بلکه ایجادکننده مشکلات
فراوانی است.
خلاصه ماشینی:
"همه اینها این سؤال اساسی را مطرح میکند که چرا مسلمانان باید این قدر سختی را تحمل کنند و تلاش کنند تا مفهومی را که این قدر مشکلساز است و حتی در فرهنگ سیاسی غرب اشکال ایجاد کرده است، به اسلام مربوط کنند؟ تنها جواب ممکن این است که دمکراسی علت اصلی موفقیتها و پیشرفتهای ملتهای قدرتمند دنیای مدرن تلقی میشود.
این امر بسیار تأسفبار و ناراحتکننده است که برخی از نخبگان امروزین و روشنفکران جهان اسلام نیز میکوشند تا ما را متقاعد کنند، دمکراسی بهترین گزینه ماست؛ در حالی که این اقدام آنان باعث تداوم روند سلطهگری غرب بر جوامع اسلامی میشود.
این در حالی است که در برداشتی صحیح از تاریخ میتوان پی برد که مسلمانان در حقیقت شیوه مخصوص به خود را در سیاست، با بیان ارزشها و اصول زندگی اجتماعی اسلام ایجاد کردند و با حکومتهای استبدادیای که در اثر فساد خلفا ایجاد شده بود، به مخالفت پرداختند و چنین امری، ارتباطی با دمکراسی و اصول آن نداشت ؛ بلکه تداوم تکامل طبیعی جوامع اسلامی بر مبنای ارزشهای خود بود که در آن زمان، فارغ از تأثیرات مخرب استعمارگری غربی بوده است.
هر چند برخی از این متفکران مانند راشد غنوشی، جامعه سیاسی اسلام را براساس رجوع به دمکراسی و دیگر مفاهیم غربی مورد بررسی قرار میدهد، اما اکثر متفکران خواهان بررسی نهادهای اسلامی بدون چنان تأثیری که امثال بخاری بیان میدارند، بودهاند."