چکیده:
در چند قرن اخیر، نظرات مختلفی در مورد چگونگی دخالت دولت در اقتصاد مطرح شده است.
از یک سو عدهای خواهان بازارهای آزادی هستند که دولت هیچ نقشی در سیاست گذاریهای
آن ندارد و از سوی دیگر، عدهای معتقدند که به دلایل مختلف، دولت باید از منافع
عمومی دفاع نموده و از پیدایش عصر فئودالیسم نوین جلوگیری کند. نویسنده با بررسی
تاریخی این موضوع معتقد است که در سایه شکلگیری بازارهای آزاد، ابر شرکتهای تجاری
با همراهی دولتها میتوانند با استعمار طبقه کارگر، طبقه متوسط جدیدی را به وجود
اورند که به دلایل مشکلات اقتصادی، با چالشهای فراوانی روبهرو میگردد. به علاوه،
در سایه انحصار این شرکتها، دیگر بار نظام ارباب – رعیتی در قرن بیست و یکم ایجاد
خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
"نویسنده با بررسی تاریخی این موضوع معتقد است که در سایه شکلگیری بازارهای آزاد، ابر شرکتهای تجاری با همراهی دولتها میتوانند با استعمار طبقه کارگر، طبقه متوسط جدیدی را به وجود اورند که به دلایل مشکلات اقتصادی، با چالشهای فراوانی روبهرو میگردد.
اگر شما نیز مایل باشید که به این جمع بپیوندید، به خاطر داشته باشید که از سال 1784 میلادی که تنچ کوکس اولین تعرفه حمایت از صنایع داخلی را تعیین نمود، همچنان سودآوری و تأمین منافع عمومی به عنوان اصول تجارت شناخته میشود.
طبقه متوسط حاصل ابداع نظامهای لیبرال دموکرات است که به عنوان نتیجه مستقیم تعیین قواعد بازی تجارت توسط دولتها شناخته میشوند.
با خروج دولتها از این صحنه، طبقه متوسط رو به نابودی نهاده و دوباره دوره چارلز دیکنز که حاصل اندیشه محافظهکارانه بازارهای آزاد بود، فرا میرسد که در آن ثروتمندان روز به روز ثروتمندتر شده و فقرا در شرایطی که در هراس و دلواپسی دائمی به سر میبرند، فقیرتر میگردند."