خلاصه ماشینی:
"لیتلتون (Littleton) نیز این مشکل را به شرح زیر مطرح کرده است: «کتابها معمولا اصطلاحات،اصول،تعمیمها4،روشها5،قواعد6،اصول موضوعه، رویهها7،میثاقها و استانداردها را جابجا مورد استفاده قرار میدهند،درحالیکه این اصطلاحات نمیتوانند هم معنی باشند.
برای مثال اشعه ماوراء بنفش به گونهای است که چشم بشر نسبت به طیف نور آن حساس نیست و هیچکس نمیتواند صورت ذهنی از آن رنگ داشته باشد درحالیکه زنبور عسل میتواند آن را ببیند ولی نمیتوان گفت چون بشر صورت ذهنی از رنگ ماوراء بنفش ندارد نمیتواند مفهوم آن را درک کند.
در حسابداری نیز به عنوان یک رشته علمی همانند سایر علوم،ضروری است اصطلاحات اولیه یعنی اصول بدیهی و اصول موضوعهای وجود داشته باشد که سایر تعاریف برمبنای آنها انجام شود.
حسابداری به عنوان یک رشته علمی بیشتر از مفاهیم ردهبند استفاده میکند و هنوز نتوانسته است بخوبی از مفاهیم کمی استفاده کند،علت اصلی نیز مشکلاتی است که در فرایند اندازهگیری در این رشته وجود دارد.
برای مثال مفهوم«سود انباشته» یک مفهوم ذاتی در حسابداری است که با توجه به اهداف حسابداری توسط حسابداران ایجاد و مورد استفاده قرار گرفته و متعلق به دیگر رشتههای علمی نیست.
درحالیکه در حسابدارثی به عنوان یک رشته علمی کمتر مفاهیم ذاتی وجود دارد و بیشتر مفاهیم که مورد استفاده قرار میگیرد از سایر رشتههای علمی نظیر اقتصاد و حقوق به عاریه گرفته شدهاند.
در علومی که در آنها نظریههای مستحکمی وجود دارد برای مثال در علم فیزیک،کمتر مفاهیمی مورد استفاده قرار میگیرد که در زندگی روزمره کاربرد دارند نظیر انرژی،آنتروپی،شتاب،جاذبه و...
در نتیجه با سه سطح یا معنی مواجهایم مفهومی1،زبانشناختی2و واقعیت اجتماعی؛که در مورد سود میتوان به شرح زیر بیان نمود: 1-سود به عنوان یک مفهوم صرف:سود یکی از مفاهیم اساسی حسابداری است."