خلاصه ماشینی:
"نگاهی تازه به بدیع،ص 103 ایهام مجرد شاعر یا سخنور،پس از آنکه واژهای دو معنایی برای ساختن ایهام به کار گرفت،هیچ لفظی مناسب با معنی دور یا نزدیک ان ذکر نمیکند؛1ازاینرو لذتی که از کشف و دریافت این نوع از ایهام حاصل میشود،بیشتر است؛زیرا تأمل و درنگ بیشتری را میطلبد.
پیش از پرداختن به این آرایه،نگاهی به نوشتههای بدیعیان میاندازیم:در کتاب بدایع الافکار فی صنایع الاشعار کاشفی آمده است:«و آن،چنان باشد که آن لفظ که ایهام در وی است،قرینهای داشته باشد در آن بیت که مناسب و ملایم معنی قریب بود و بدان پرورده شود،چه,,ترشیح،،در لغت,,پرودن،،باشد و هر آینه ذکر آن ملایم سبب پرورش لفظ ایهام میگردد.
شاعر در آن قصیدهء بلند و عبرتآموز خود به نام«مرآت الصفا»میگوید: برفتم پیش شاهنشاه همت تا زمین بوسم اشارت کرد دولت را که بالاخوان و بنشانش دیوان خاقانی،ص 211،ب 8 در واژهء خوان دومعنا میتوان یافت:معنی نزدیک یا ناخواستهء آن سفره است و معنی دور دور یا موردنظر،فراخواندن و دعوت کردن.
در ایهام تبادر واژهای که به ذهن خواننده یا شنونده متبادر میشود،با کلمه یا اجزای دیگری از سخن تناسب(مراعات نظیر)دارد و تفاوت آن با ایهام تناسب این است که در ایهام تناسب یک واژه دومعنی دارد،ولی در اینجا،شباهت ظاهری،واژهای دیگر را به یاد میآورد و دو معنی بودن مطرح نیست.
چو کشت عافیتم در گلو آورد چو خوشه باز بریدم گلوی کام و هوا دیوان خاقانی،ص 6،ب 15 واژهء کشت در این بیت به معنی کشتزار است،اما شکل ظاهری کلمهء کشت،با نگاه به کلمات بریدن و گلو،واژهء کشت را به ذهن متبادر میکند و بدین صورت،ایهام تبادر میسازد."