خلاصه ماشینی:
"ژرفترین بیان هنری قصد و ایده و موضوع کار خویش را هنرمند باید از زوایا و خفایای پنهان وجود خویش بیرون بکشد؛در آنجا زمزمهء رود و آواز پرندگان و خشاخش برگها دیگر حواس او را پرت نخواهد کرد.
از همه مهمتر این است که هنر را از کلیهء مواد قابل شناختی که تاکنون در درون داشته،از هر موضوع آشنا،هرایدهء سنتی،از هرنماد مردمپسند بیدرنگ خالی کنیم.
اساس این است که شهود و کشفی که نزد ما دست میدهد، تصور ایماژی که چیز خاص را در بر میگیرد و نه ذاتا مفهومی دارد و نه موضوعی و از نظر منطقی مطلقا معنا نمیدهد،چنین شهود یا تصوری آنچنان قوی با ما سخن بگوید و چنان شادمانی یا زجری در ما برانگیزد که بیاختیار مجبور به نقاشی شویم،مجبور شویم زیر ممیزی حتی نیرومندتر از ممیز گرسنگی مستأصلکنندهای که آدمی را وامیدارد مانند جانوری درنده قرص نان را پاره کند."