خلاصه ماشینی:
"عهد تو،خطای من پرویز خائفی در قحط وفاداری،تنها تو وفا کردی تو بستی و بگسستم،اما تو خطا کردی میثاق تو سوگند است منشور وفای عهد رسوائی ننگم را،تو نام صدا کردی عشق تو رهائی بود،گفتی و ندانستم آن شب که خم گیسو بر شانه رها کردی در دشت بهار یاد،با پنجه نرم باد بس پنجره بسته بر خاطره وا کردی در خانهء دور عمر بانگ قدمت آمد دیروز خیالم را یک خانه صفا کردی بر قامت نام عشق،یک سینه قبا کردی!
چون لاله صحرائی،در غربت تنهائی راز دل خونینی را با باد صبا کردی شد شهرهء شهری بازی،عهد تو،خطای من این قصهء ناگفته،تو قصه کجا کردی؟!
شیراز فروردینماه 78"