خلاصه ماشینی:
"«پس مقصود از کار روزانهء بیبرکتی که خداوند آدمی را بدان محکوم ساخته،چیست؟ حاصل این باری که همهکس تا لب گور زیر سنگینی توانفرسای آن خون دل میخورد چیست، وقتی هیچکس از او نمیپرسد که آیا میخواهد آن را بر دوش بکشد،آیا میخواهد در این منطقه و در این دوره و در این حلقه به دنیا بیاید؟بیشتر آفتها و بدیها در میان ابناء بشر از خودشان برمیخیزد،از قوانین سیاسی و حکومتهای معیوب،از کبر و نخوت ستمکاران،و از ضعف کمابیش گریزناپذیر و فرمانروایان و فرمانبرداران؛پس این چه تقدیری بود که آدمی را به یوغ همنوعان خویش و به ارادهء جنونآمیز یا احمقانهء برادرانش محکوم کرد؟بگذارید دورههای خوشبختی و بدبختی ملتها و شمار حکمرانان خوب و بد و خردمندیها و نابخریها و روزگاران چیرگی عقل و احساسات را جمع بزنیم:با شگفتی میبینیم که عدد منفی چقدر عظیم است.
آنان بودند که یوغ استبداد شکلهای کهن حکومت و سنت را از گردن برداشتند،و در زمینهء قانون بزرگ و خوب سرنوشت انسان،برای دیگران سرمشق شدند،و نشان دادند که هرچه یک ملت یا حتی کل یک نژاد با اعتقاد راسخ به خاطر خیر خود اراده کند و با همت و نیرو به تعقیب آن برخیزد، طبیعت نیز که هدف آدمی را بهترین شکل انسانیت قرار داده،نه حکومت استبدادی و سنت، خواست ایشان را برآورده خواهد ساخت.
ولی اگر ابزارهایی را که خداوند به او داده به کار گرفته،و از فهم و قدرت و فرصتهایی که جریانهای مساعد در اختیارش گذاشته به خوبی استفاده کرده باشد،به یاری هنر و صناعت به مراتب بالاتر دست یافته و به برکت شجاعت به بهکرد خویش موفق شده است."