خلاصه ماشینی:
"و این امر در صورتی تحقق مییابد که ادراک کننده به گونهای با واقعیت معلوم ارتباط و اتصال برقرار نماید تا بتواند صورتی از آن گرفته و پیش خود ضبط و نگهداری نماید،این همان مطلبی است که علامه طباطبایی با جمله«هر علم حصولی مسبوق به علم حضوری است»از آن تعبیر نموده است،در میان فلاسفه اروپایی نیز برخی مانند دیوید هیوم(1711-1776 م)با عبارتی دیگر این مطلب را یادآور شده است،به همین جهت او و سایر حسیون اروپان فقط معرفتهای حسی را قابل اعتماد و معرفتهای عقلی را فاقد ارزش دانستهاند؛زیرا به نظر آنان در معرفتهای عقلی،واقعیت عالم با واقعیت معلوم رابطه عینی برقرار نکرده و در نتیجه معرفتهای به دست آمده، و همی و خیالی بوده و حکایتگر و (13)-اصول فلسفه،ج 2،ص 59-62.
اولین مشکلی که برای این نظریه پیش میآید این است که چگونه از ضمیمه شدن پیشساختههای ذهنی با آنچه از خارج آمده است شناخت حاصل میشود؟یک چیزی که ذهن از خودش ساخته است چطور میتواند ملاک شناخت بیرون باشد و حال آنکه هیچ رابطهای با بیرون ندارد؟آنچه با بیرون رابطه دارد فقط مادهء شناختاست نه خود شناخت که حاصل ترکیب مادی شناخت و صورت شناخت است و حال آنکه در معنی و مفهوم شناخت یک نوع وحدت میان شناخت و خارج اخذ شده است یعنی اگر میان آنچه شناخت نامیده میشود و آنچه که عالم بیرون نامیده میشود بیگانگی باشد،دیگر شناخت نمیتواند،شناخت باشد،این یک مشکل بسیار بزرگی است که در این نظریه وجود دارد و بالأخره هم نتوانستهاند آن را حل کنند»17 حل مشکل شناخت از طریق معقولات ثانویه علامه شهید مطهری برای معقولات ثانویه در فلسفه اسلامی ارزش و اهمیت والایی قائل است،تا آنجا که آنها را یکی از معجزات فلسفه اسلامی و کلید حل مشکل شناخت دانسته است."