خلاصه ماشینی:
"کاتش اندر بنگه سودای مرد و زن زدی صبغة الله بود رنگ خم جاویدان تو کاین عجایب نقشها بر لاله و سوسن زدی از دلاویزی،چراغ لاله روشن شد ز تو وز غم انجامی،سحر،جام از کف لادن زدی یک سخن را در هزاران نقش،کردی جلوهگر دم ز اعجاز بهار و ابر آبستن زدی باغ در باغ و سرود اندر سرود آمیختی وین شگفتی کیمیا بر خاک و ریماهن1زدی از در فرغانه تا اقصای روم و حد شام رایت معنی به فر ایزد ذو المن زدی «از حلب تا کاشغر،میدان»فرمان تو شد وز مداین سکهء خود تا در مدین زدی در حریم مسجد و دیر و کنشت و خانقه نقش خود را بر در و دیوار هر مسکن زدی وز فروغ اورمزدی و دم پیر مغان آتش هرگز نمیر عشق را دامن زدی مست کردی صخره را از جرعه افشان شراب تا درفش زندگی بر قلهء قارن2زدی شد گریزان از مصافت لشکر دیو و دروج کاتش اندر هستی اهریمن ریمن زدی (1)-نوع پست و نازل آهن که در کوه میماند (2)-قلهء کوهی در مازندران (به تصویر صفحه مراجعه شود)@دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی(عکس از زهرا حامدی) زان خنیده آتش کرکوی1و آن رود و سرود در مشام جان بخور عود عطر آگن زدی وز سرود پارسی و راه خردک مهرگان2 راه عشاق جهان با مهر ورزیدن زدی زان دلانگیزان سرود پارسی در راه روح بربط سغدی3به لحن بادهء روشن زدی4 نغمهء باغ سیاووشان5و نوروز بزرگ6 در سرود پارسی با لحن اورامن7زدی در شب بیآسمان آهریمن چهرگان بر سپهر آرزوها،همچو مه خرمن زدی (1)-خنیده:مشهور و کرکوی:آتشکدهای در سیستان که سرود آن در کتاب تاریخ سیستان باقی است."