خلاصه ماشینی:
"در وسط میدان 7 تیر جزیره کوچکی وجود دارد.
این انسانهای دوپا میآیند و کیپ هم جماعتی را تشکیل میدهند که ابدا و اصلا نمیداند چگونه خود را از جزیره به سرزمین اصلی که آن سوی خیابان است برساند.
جماعت شوربخت دیگری،دو پیادهرو آن طرفتر،میخواهند خود را به جزیره برسانند و درون حفره سقوط کنند.
اگر فکر میکنید یکی از آنها به ناگاه عرق انسان دوستیاش غلیان کند و دستی بالا ببرد و لحظهای ترافیک بیامان را متوقف سازد تا آن از بخت برگشتهها این سو و آنسو روند دچار توهم دیگری شدهاید.
عجب اینست که تعدادی نیز موفق به این مهم یا غیرممکن میگردند و به اینسو و آنسوی جزیره میرسند و باعجله به دنبال کار و تلاش معاش میروند.
در این تلاش نابرابر با ترافیک برای زنده ماندن(اصرارشان را در زنده ماندن درک نمیکنم)جوانان برومند و شیک میدان در جا استوار ایستادهاند و بیتفاوت به این مناظر مینگرند."