خلاصه ماشینی:
"فایدهی این نوشتهها مثل فایدهی قرصهای سردرد است،این قرصهای ریزه و خوشگلی که درمان درد نیستند،اما وقتی سردرد داشته باشی و یکیاش را بالا بیندازی،برای ساعتی هم که بوده باشد،درد را از یادت میبرند و میتوانی نفسی بکشی...
این نوشتهها برای من مثل آن قرصهای ریزه و خوشگل هستند،چون برای ساعتی هم بوده باشد،خیلی چیزها را از یادم میبرند،حتی خودم را...
با این نوشتهها میتوانم به گذشته سری بزنم.
خیلی دلم میخواست سری به آینده میزدم.
دلم میخواست دریاها و آسمان جهان را از آنجا تماشا میکردم،ببینم تا هنوز آبی هستند یا نه...
دلم میخواست در کوه البرز سراغ آشیانهی سیمرغ را میگرفتم.
من جای آشیانهی سیمرغ را میدانم...
آشیانهی او در بلندترین ستیغ البرز،در پناه یک خرسنگ خیلی بلند و سایهدار است...
اما هرچه گشتم نه از خرسنگ خبری بود و نه از آن آشیانه.
در جای آشیانه هم جرثقیل خیلی بلندی،بالا رفته بود.
رویش نوشته بود:«محل احداث مجتمع مسکونی آشیانهی سیمرغ."