خلاصه ماشینی:
"خواستهء توزیع کنندهء اسکاندیناویایی این بود که سکانس دادگاه و صحنهء اجرای حکم را در- آورند و چنین جلوه داده شود که ملوانان شورش کرده و به افسرانشان شلیک میکنند یا آنها را به دریا میاندازند،آنهم نه به این دلیل که همقطارانشان به مرگ محکوم شده بودند بلکه به این دلیل که در غذا کرم وجود داشته است.
درهرحال،کارگردان هنگام تعیین توالی نماها و مشخص کردن طول زمانی آنها،نه فقط باید محتوای آنها را مدنظر داشته باشد بلکه باید ظاهر و فضای بیاین نماهای مجاور را نیز مورد توجه قرار دهد.
اما هنر فیلم نباید این افکار و تأثیرات را فقط مورد اشاره قرار دهد،بلکه باید آنها را صریحا،البته به زبان فیلم،بیان نماید.
فیلم میتواند تفکراتی را در مونتاژ خوب،نه فقط یک صحنه را با منظم کردن تصاویر بصری آن تفسیر میکند بلکه سلسلهای از اندیشهها را در تماشاگر به جریان میاندازد و به آنها جهت معینی میدهد.
اما در سینما یا میتوان تنها کل صحنه را نمایش داد و جزئیات آن را ماستمالی کرد!یا اینکه نماهای درشتی را نشان داد که کل صحنه در آنها هویدا نیست و آن را از اتصال این نماهای درشت،در تدوین،به دست آورد.
اگر در فیلم،یک منظره به گونهای نشان داده شود که مثلا،نقطهء دید یکی فیلم میتواند تفکراتی را در بیننده برانگیزد؛اما نباید نمادهای فکری حاضر و آماده و علائمی را که معنای معین و شناخته شده و کلیشهای دارند- مانند علامت سؤال یا تعجب، صلیب،...
نباید از نظر دور داشت که جز در مورد فیلمهای خبری،حتی آکروبات بازی هم فقط تا هنگامی برای تماشاگر جالب است که نقشی دراماتیک داشته باشد؛یعنی رویداد یا سرنوشت یا حکایت یکی از شخصیتها را بیان کند."