چکیده:
زندگی بشر، همواره رو به تکامل و توسعه مادی است. این پیشرفت ظاهری، در مسائل فرهنگی نیز، نقش
آفرین است. صرف نظر از این که پیشرفت مادی بشر، دیدگاههای جدیدی را برای او به ارمغان میآورد، ابزار
توسعه، خود لوازم و عوارضی دارد که باید در ترازوی فرهنگ صحیح قرار گیرد.
اندیشمندان اسلامی معتقدند دین اسلام از پویایی و تحرک، برخوردار است و برای مسائل جدید نیز
نسخه پیچیده است.
نویسنده این نوشتار، بحث یاد شده را از منظر استاد شهید مطهری، بررسی کرده است.
خلاصه ماشینی:
"(5) از این رو، نگارنده با پذیرش قوت و صلابت این نظریهوبهجهت سرمایه اندک خود، نکات ابهام و کمبودهایی در آن احساس میکند که به اختصار به آنها اشاره میکند: 1ـ7ـ اولین بحثی که لازم بود استاد شهید به آن بپردازد، مسأله قلمرو و محدوده دین است؛ زیرا وقتی سخن از ربط متغیر به ثابت و بحث مقتضیات زمان به میان میآید، در ابتدا باید مشخص کنیم انتظارات ما از دین چیست و اسلام در صدد رفع چه نوع نیازها و حاجاتی است؟ تا بعد معلوم شود که چه نوع متغیرهایی باید با ثابتها ارتباط پیدا کنند؛ گرچه گویا وسعت قلمرو دین به عنوان یک پیشفرض نزد استاد مطرح بوده ولی باز حد و ثغور آن مشخص نشده است.
سؤال ما این است که اولا ملاک فطری بودن احکام چیست؟ ثانیا خطوط اصلی زندگی به چه معناست؟ ثالثا کلیت، مفهومی اضافی و کیفی است؛ یعنی چه مقدار از کلیت و شمول برای حکم لازم است تا مشمول دوام و ثبات باشد؟ 6ـ7ـ مطلب دیگری که استاد به آن اشاره نکرده، این است که چه عوامل داخلی و خارجی باعث میشود که موضوع در یک زمان، مصداق حکمی و در زمان دیگر مصداق حکم دیگر گردد و تشخیص آن عوامل، به عهده کیست؟ آیا مجتهد میتواند همه آن عوامل را کشف کند یا کارشناسان دیگری نیز مورد نیازند؟ 7ـ7ـ درباره نسبیت اجتهادی که ایشان فرمودند نیز این ابهام وجود دارد که مفهوم اجتهاد که عبارت از استنباط فروع از اصول باشد مفهومی نسبی و متحول نیست بلکه آنچه تحولپذیر است معرفت ما نسبت به بعضی از گزارههای دینی است."