خلاصه ماشینی:
"تز آقای هولراید،که برناردشاو را از نظر احساسات و امور جنسی آدم قحطیزده و گرسته دانسته است و یا در آن گفته است که سخنان و بیانات نیرومندی وی ماسکی بود برای پوشاندن و پنهان نگه داشتن بیگانگی،خشم و نفرت و بدبینی،هیچ چیز تازهیی نیست، هرچند که این نخستین باری است که این گفتار در یک زندگینامه مفصل و مشروح آورده میشود.
آقای هولراید از تلاشها و مبارزات این مرد در راه تحقق و استقرار سوسیالیزم فابیان(که سوسیالیزمی است که تدریجا استقرار مییابد و باید بیاید)،در راه تحقق استقلال داخلی ایرلند،و همینظور از مبارزات پیگیر وی بر ضد سانسور و جنگ جهانی نخست به تفصیل سخن گفته است،که برای یک خواننده معمولی و عامی واقعا خیلی مفصل و حتی خسته کننده مینماید.
گرچه این زندگینامهنویس از اسرار برناردشاو واقعا آگاه بوده است،لیکن از نیروی محرکه و دینامیزم این مرد هیچ سخنی به میان نیاورده و آن را کاملا پنهان نگه داشته است و حتی بسیاری از رویدادهای مهم زندگی او را آنگونه که شاید و باید رو نکرده است."