چکیده:
برخی از جامعهشناسان، تمدن را به «پیچیدگی» تعریف کردهاند؛ پیچیدگی در روابط، وسایل،
روشها و... . دست کم از سه سده پیش تاکنون، جوامع اسلامی در پس آشنایی و رویارویی با غرب،
دستخوش نوعی پیچیدگی شده است که پیش از این، نمونهاش را تجربه نکرده بود. از اولین آشنایی با
غرب، چیزی نگذشت که بسیاری از بزرگان قوم شرق دریافتند که غرب، در پس این چهره بظاهر
مترقی و پیشرفتهاش، بسیار ددمنش و چپاولگر است و در یک کلام، غرب استعماری است. به تبع این
دریافت زیرکانه، این سؤال پیش آمد که خاستگاه این خصیصه استعماری در غرب چیست؟ جغرافیا،
نژاد، ابزار جدید، علم نویت یا چیز دیگر؟ در پاسخ به این سؤال ـ تا آنجا که به این نوشتار مربوط
میشود ـ از جانب طیف گستردهای دستکم در خصوص علم و ابزار غربی این عقیده ابراز و دفاع شد
که ابزار و علم خنثی بوده و به خودی خود نه خوب است و نه بد، بلکه آنچه آنها را به خوب و بد تقسیم
میکند، چگونگی استفاده از آنها میباشد و از آنجا که این ابزار برای اهداف خاصی ساخته شدهاند و
غالبا در محدوده آنها عمل میکنند، به راحتی خواهیم توانست ابزار دارای اهداف خوب و بد را
شناسایی و آگاهانه از آنها استفاده کنیم.
این نوشتار در صدد تبیین و توصیف این دیدگاه غالب است که اعتقاد دارد غرب جدید نه
یکسره خوب و نه یکسره بد است، بلکه مؤلفهها و عناصر خوب و بد در آن یافت میشود و در فرایند
نسخهبرداری و تقلید از غرب باید دست به گزینش آگاهانه زد؛ بدین معنی که خوبیهای غرب را
فرابگیریم و بدیهایش را رها کنیم.
خلاصه ماشینی:
"یکی از نتایج و لوازم مهم چنین دیدگاهی (که البته غالبا خود آنها بدان اشاره نمیکنند و حتی تلاش میکنند تا از پذیرش آن نیز پرهیز کنند اما در هر حال، لازمه منطقی نوع قضاوت آنها درباره تمدن غرب میباشد) استقلال علوم و ابزار حاصله از آن، از انگیزهها و ارادههای انسانی است؛ به عنوان مثال لازمه نگاه کسی که معتقد است میتوان خوب و بد بودن یک وسیله را مستقل از سازنده آن ـ اعم از این که آن را با انگیزه خوب یا بد ساخته باشد ـ ارزیابی کرد، اصالت بخشیدن به خود آن وسیله است؛ چه، وقتی دو انسان متفاوت با دو هدف و انگیزه، یک وسیله درست میکنند و دیگری در مورد هر دوی آنها در مقام توصیف، با یک ادبیات سخن میگوید، معنایش این است که اراده و انگیزه افراد هیچ دخلی در توصیف و تبیین آن ندارد.
» (1) 4ـ2) تأیید رهآوردهای بشری توسط دین دلیل دیگر طرفداران مدرنیزاسیون تفکیکی برای اثبات دیدگاه خود این است که اساسا دین، نه تنها تضادی با تفکر، اندیشه، حکمت نظری و رهآوردهای بشری ندارد، بلکه آنها را صراحتا امضا کرده است و اگر در سخنان عالمان تجربی یا فیلسوفان غربی احیانا مخالفتی با معارف دینی یافت شود، باید دقت کرد و دید که آیا معرفت دینی، معرفت قطعی است یا خیر؟ در صورت قطعی بودن معرفت دینی، معرفتهای فلسفی و تجربی مخالف با آن، به نفع معرفت دینی باید اصلاح شود."