چکیده:
در این نوشتار،ماهیت تاریخی و تحولات مهم آشکارشده در رابطه با نظامیان و غیر نظامیان اسرائیلی،در چارچوب استراتژیهای امنیتی دولت یهودی بررسی میشود. با وجود دگرگونی عمده در ساختار جامعه اسرائیلی،در ماهیت اختلافهای اعراف و اسرائیل،و در ساختار نظام بین الملل،استراتژی کلان امنیتی اسرائیل در طی 50 سال جنگ و درگیری تغییر نکرده است.با ادامه انتفاضه مردم فلسطین و بدتر شدن وضعیت امنیتی سرزمینهای اشغالی،انتقاد از سیاستها و عملکرد ارتش اسرائیل شدیدتر شده است؛و به نظر میآید که افکار عمومی،خواهان راه حل جدید سیاسی به جای راه حل نظامی برگزیده از سوی سیاستمداران تندرو و ارتش اسرائیل باشد. بدون اعمال فشارهای بین المللی و تغییر در سیاست جانبدارانه آمریکا از تلآویو،امید چندانی برای میانهروی نظامیان و تغییر روحیه نظامیگری سیاستمداران اسرائیلی وجود ندارد.به بهانه آسیبپذیری چئواستراتژیک(وسعت جغرافیایی کم،از هرسو در محاصره دشمن قرار گرفتن،نداشتن عمق استراتژیک و...)،دولت یهودی اقدامات تهاجمی(مانند جنگ پیشگیرانه،عملیات پیشدستانه،عملیات مجازات و انتقام شامل کشتار هدفمند یا ترور مخالفان)را بدون هیچ عذری در زمره ابزار عملیاتی کردن استراتژی امنیت ملی خود معرفی کرده،و به این ترتیب احتمال مداخله نظامیان در سیاست اسرائیل با تاکید بر استراتژی امنیتی انعطافناپذیر افزایش یافته است.
خلاصه ماشینی:
"حتی اگر اسرائیل به عنوان تنها قدرت اتمی در منطقه سیاست بازدارندگی هستهای آشکار را برگزیند؛این وضع ممکن است هیچ تأثیر بازدارندهای بر حملات کوچک به اسرائیل یا حمله به منافع آن کشور در سایر نقاط دنیا نداشته باشد؛زیرا طرف متخاصم(چه دولتی و چه غیر دولتی)،باور دارد که اسرائیل تحت هیچ شرایطی،مگر تهدید کنندهترین شرایطی که بقای این دولت را به مخاطره افکند،آمادگی استفاده از نیروهای اتمی را نخواهد داشت.
در دسامبر 5002،به حزب کادیما پیوست،در 7002،از سوی اولمرت وزیر امور یکی از دلایل تمایل ارتش به کاهش نیروهای انسانی در همه سطوح در اسرائیل،موج بزرگ مهاجرت از جمهوریهای پیشین شوروی و اتیوپی بوده است،زیرا این امر منجر به مازاد سربازان جدید شده و وجود بیکاری پنهان را در برخی از واحدهای نظامی ارتش آشکار ساخته است.
365) گفته میشد که تلاش برای رسیدن به سمتهای دولتی از سوی فردی که تنها چند ماه پیش اونیفورم نظامی پوشیده و دارای جنبه ژنرالی است، نگرانیهایی را ایجاد میکند بر این مبنا که تصمیمهایی که وی در نقش نظامی خود گرفته بود تحت تاثیر دیدگاهها و جاهطلبیهای سیاسی وی قرار داشته است.
پژوهشهای اخیر نشان میدهند که ادعاهای برخی از رهبران اسرائیل مانند افرایم سنه در مورد تبدیل«اسرائیل به وطن دوم میلیونها یهودی در سراسر جهان»و اهمیت قدرت مالی و سیاسی یهودیان آمریکایی در سیاست داخلی این کشور به نحوی که«بسیاری از سیاستمداران موضع خود را در خصوص بحران خاورمیانه با توجه به میزان تاثیر رأیدهندگان و حامیان یهودی مشخص میکنند و اعلام طرفداری از اسرائیل را عامل مهم و حیاتی برای پیروزی در انتخابات میدانند»."