چکیده:
اسلام و دموکراسی چه نسبتی با یکدیگر دارند؟پاسخ به این پرسش،از دغدغههای مهم متفکران مسلمان در طول یکی دو قرن اخیربوده است و اندیشمندان ایرانی نیز در اینروند،دستاوردهای نظری فراوانی داشتهاند.ژرفنای این شماره،مشتمل برمقالاتی است در این زمنیه که هریک از منظری خاص به کندوکاو در این خصوص پرداختهاند.در مجموعه حاضر،طرح دیدگاه به خصوصی موردنظر نبوده و این امکان مطرح بوده که در پارهای موارد،نظریات کاملا متنافر نیز در منظر خوانندگان گرامی قرار بگیرد. *نخستین مقاله با عنوان«دموکراسی در اندیشه امام خمینی(ره)»با استناد به گفتارهایی از بنیانگذار جمهوری اسلامی ذیل سه عنوان:تعریف دموکراسی،قانون و قانونمند،و آزادی،جایگاه و مبانی حکومت دموکراتیک را در اندیشه ایشان شناسایی و بازبینی میکند.با عنایت به سخنان و نیز سیره عملی آن حضرت،چنین برداشت میشود که ایشان حاکمیت مردم و برابری همگان را باور داشتند و التزام به قانون همیشه مورد تأکید ایشان بوده است. *مقاله«مردم سالاری دینی ایران و لیبرال دموکراسی غرب»با این هدف تنظیم و تدوین شده است که با بررسی ماهیت نظام مردم سالاری دینی در ایران و لیبرال دموکراسی در غرب،امکان نوعی مقایسه را پدید آورد.به نظر نویسنده که دانشجوی دکتری علوم سیاسی در دانشگاه تربیت مدرس است،تشابهات این دو گونه نظام بیشتر جنبه شکلی و ابزاری دارد و تفاوتها مربوط به جنبه محتوایی و ماهوی آندو میشود. *دیگر نوشتار ژرفنای این شماره که از منظری متفاوت به موضوع«مردم سالاری دینی»نگاه میکند،با عنوان«معنا و مقام فرد در گفتمانهای اسلامی معاصر»است.نویسنده،برداشتهای گفتمانهای اسلامی معاصر از مفهوم«فردا»را توضیح میدهد و امکان پیدایش دموکراسی را براین مبنا امکان سنجی میکند.طبق تحلیل وی،نقش و اعتبار«فرد»نزد فیلسوفان مغرب زمین متفاوت از تجربهء جهان اسلام است.در نتیجه،از دل این گفتمانهای،یکسوژه قانونگذار و«فرد به مثابه غایت هستی»بیرون نخواهد آمد.از همین رو،مقولهء «مردم سالاری دینی»باید پاسخگوی پرسشهای زیادی در باب نوع مشروعیت و چگونگی عقلانیت این نظام باشد.البته مقام،جغرافیای گفتمانی موجود را در 4 حوزه تقسیمبندی نموده که باتوجه به همپوشانی و خلأهای موجود در میان این حوزهها،احتمالا تبیینگر جامعیت کافی در انقسام این جغرافیا نخواهد بود،مع الوصف مقاله،از باب متد ارزیابی و هم سنجی،واجد ارزندگی میباشد. *مروری اجمالی و تاریخی بردگرگونی مفاهیم و اندیشههای اجتماعی،اگرچه موجب نادیده گرفتن بسیاری از وقایع و جزئیات میشود،در مقابل،نمایی از سیر کلی جریانهای فکری به دست میدهد.مقاله«نگاهی تاریخی به سیر تحول مردم سالاری در اندیشه متفکران مسلمان»نیز با همین هدف یعنی مروری برآشنایی متفکران مسلمان با مفاهیم مدرنی همچون مردم سالاری و تلاش برای بومیکردن این مفاهیم،به رشته تحریر درآمده است.آشکار است که توجه به تجربه برخی از کشورهای اسلامی نظیر پاکستان میتوانسته برای تکمیل این مقاله مفید باشد که نویسنده آن را به مجالی دیگر موکول نموده است. *«انقلاب دموکراتیک؛درآمدی برگفتگوی امام خمینی(ره)و دوتوکویل»عنوان نوشتار دیگر ژرفنای این شماره است که دیدگاههای دو متفکر یاد شده را درباره انقلاب دموکراتیک مورد هم سنجی قرار میدهد و نوع گفتگو میان آندو را مورد مطالعه تطبیقی قرار میدهد. *واپسین مقاله ژرفنا،به بررسی اندیشههای یکی از نظریهپردازان مسلمان ایرانی توجه کرده است.نوشتار«سازگاری اسلام و دموکراسی؛آری یا نه؟»به کندوکاو در آرای آیت الله مصباح یزدی میپردازد و برداشت ایشان را از این موضوع بررسی و نقد میکند. نویسنده طی پژوهش خود،مبانی دینشناسی و انسانشناسی دیدگاه آیت الله مصباح یزدی را برمیشمارد و نحوهء مواجهه با امکان سازگاری دین و دموکراسی را از منظر،شناسایی میکند. *پیرامون موضوع ژرفنای این شماره،مصاحبهای نیز با آقای دکتر«ناصر جمالزاده»،عضو هیئت علمی دانشکده علومسیاسی دانشگاه امام صادق(ع)،تحت عنوان«دموکراسی در منظر اندیشمندان شهید شیعه»صورت گرفته است که طی آن،ایشان برداشت علمای شیعی از مفهوم دموکراسی را مورد تحلیل قرار میدهد.بخشی از این گفتگو نیز به ارزیابی تلاش متفکران مسلمان برای بومیسازی مفهوم دموکراسی و میزان موفقیت آنان اختصاص یافته است. امید است مجموعه نوشتارهای ژرفنای این شماره مورد توجه پژوهشگران گرامی قرار گیرد.راهبرد،خوانندگان فاضل خود را به همپرسگی و اظهارنظر در این خصوص فرامیخواند.
خلاصه ماشینی:
"5 ایشان در رابطه با تعیین سرنوشت هر جامعه و ملتی به دست خودشان میگفتند:«ملت حق ندارد که یک رژیمی را برای آیندهها اختیار کند، یعنی امروز همه مقدرات مملکت به دست خود مردم باید اداره بشود»و در جای دیگری فرمودهاند:«به چه حقی ملت پنجاه سال پیش سرنوشت ملت بعد را تعیین میکند؟سرنوشت هر ملتی به دست خودش است.
مثل این است که یک نفر را فرض بفرمایید که وکیل کنیم از جانب آن آدمی که مرده،برای اینکه نیامده است برای رؤی دادن به من چه ربط دارد»؟8 با این سخنان کاملا واضح است که امام معتقد به تعیین سرنوشت افرد هر جامعهای و هر ملتی به دست و با رأی خود آنها بودند و اعتقاد داشتند:«در اسلام،دموکراسی مندرج است و مردم آزادند در اسلام،هم در بیان عقاید و هم در اعمال،مادامی که توطئه در کار نباشد».
البته امام بعد از تشکیل جمهوری اسلامی،قانون اساسی کشور را-که برمبنای قانون اسلام تدوین شده بود-مبنای عمل افراد میدانستند و مرتب بررعایت قانون اساسی به عنوان مبنای عمل اجتماعی تأکید میکردند:«معیار در اعمال نهادها،قانون اساسی است و تخلف از آن برای هیچکس،چه متصدیان امور کشوری و لشکری و چه اشخاص عادی، جایز نیست».
33 امام در رابطه با قانون-حتی اجرای قوانین الهی و حکومت قانون خدا برمردم-باز هم به رأی و نظر مردم اهمیت میدادند و در این حالت نیز آزادی را از آنها سلب نمیکردند."