خلاصه ماشینی:
"ترنر همچنین به برگر که دین را پاسخی به پرسشهای بنیادین در باب معنا میدانست، تأسی کرده، اما این موضوع را فرض نگرفته است که مسئله معنا همه اعضای جامعه را به شیوهای واحد و با نیروی یکسان به خود مشغول میسازد، و همچنین این را فرض نگرفته است که مسایل و پرسشهای وجودی را میتوان از طریق نوعی تقلیلگرایی شناختی، که معنا را صرفا به منزله فعالیتی شناختی تلقی میکند، تحلیل کرد و پاسخ داد، زیرا میگوید مسایل وجودی ما در تاریخ زیست نگارانه جسم ما ریشه دارد، وجودشان در جهان و جدای از جهان میباشد، و مسئله من درباره معنای بدن، بخشی از مسئله کلان بدنها در زمان و مکان است.
این نظریات بسیار کلی و تکعاملی است و باید گفت: دیدگاه خاص آنها درباره دین همه علتهای اصلی و کارکردهای دین را شامل میشود، و به نظر تامسون و جونز دیدگاه آنها از دین، یک جنبه از دین را روشن میسازد؛ یعنی دین میتواند به شیوههای مختلف و به درجات گوناگون برای طبقات اجتماعی خاص به منزله ایدئولوژی عمل کند.
وبر در بحث خود درباره پیوندهای موجود بین دین و قشربندیهای اجتماعی، محتاطتر و دقیقتر از مارکس و انگلس عمل کرده و اظهار نموده: نظر ما این نیست که ماهیت ویژه یک دین فقط انجام کارکردی در زمینه موقعیت اجتماعی قشری است که به منزله حامل مشخصههای دین عمل میکند، یا اینکه دین ایدئولوژی آن قشر را باز مینمایاند، یا انعکاسی از موقعیت و منافع مادی یا آرمانی یک قشر است."