چکیده:
دین،حتی پیش از آنکه در جوامع بشری نهادینه شود،با انسان بوده است.از زمان زندگی انسان در غار و بیشه و جنگل و از دوران دیرینه سنگی،ابتداییترین رگههای باوری،به صورت بحث و بسیط در اندیشهء انسان پدید آمد.همین رگههای باوری انسان ابتدایی،متناسب با رو به کمال رفتن و پیچیدهتر شدن اندیشه و ابزار انسان،به کمال و پیچیدگی گرایید.لذا برخلاف نظر بسیاری از انسانشناسان عهد حجر قدیم و پژوهندگانی که به مردمشناسی فرهنگی میپردازند،غیر ممکن است صدها هزار سال عمر بشر ما قبل تاریخ،خالی از محتویات دینی،گذشته باشد.از جملهء مطالب این مقالهء مبسوط،اثبات علمی و مستند همین مدعا است.بیآنکه خواسته اندیشی کرده باشیم یا احترام دانشمندان مربوط را نادیده بگیریم،به نگارش این مقاله پرداختهایم.
خلاصه ماشینی:
"Ibid:Loc. cit,note ابهامات مدارک عصر حجر قدیم دربارهء باورهای دینیانسان همان دوران پیش از این گفتیم که انسان در آن دوران عصر حجر قدیم تاکنون،که بین یک تا قریب دو میلیون سال از آن میگذرد(ژولین 0531:4 و دنباله)،تغییر جسمی محسوس و مهشودی نکرده است؛ولی تغییر اندیشگی و اجتماعی او آنقدر هست که شاید با هیچ دستگاهی نتوان آن همه رشد و تکامل را از نظر کمی یا کیفی اندازهگیری کرد(لورواگوران 7531:15-69)؛پس امکان ندارد از محتویات دینی خالی و عاری بوده باشد-هم معتقداتی داشته و هم بر پایهء آن معتقدات و متناسب با آنها اعمال و مراسمی دینآسا به جای میآورده است(8-5: op.
اسکلتهای استخوانی انسانی و جانوری،مجسمههای گلی آدمی و حیوانی،نقوش و خطوط دیواری غارها،ابزارهای سنگی و استخوانی بزمی و رزمی و چیزهای از این دست،از آدمیان عصر حجر قدیم باقی است که پژوهندگان ژرفنگر و کاشف رموز،نظیر چند تن که برای نمونه نام بردیم،با تخیل سنجیده و عالمانهء متکی بر واقعیات و عینیات،رگههای باوری دینی بسیار ابتدایی بشر را بر ما معلوم ساختهاند که شماری از آنها را در زیر میآوریم: ایلیاده بر آن است که اسکلت استخوانی عهد حجر در حد خود چندان چیزی بر ما مشکوف نمیدارد،بلکه کاری که بشر آن زمان روی آنها کرده و آثار و نشانهها و تغییراتی که در آنها پدید آورده حائز اهمیت است؛و همینها است که فعالیت ذهنی بشر آن زمان را بر ما معلوم میدارد."