چکیده:
جنبش مشروطهخواهی ایرانیان با صدور فرمان مشروطیت توسط مظفر الدین شاه قاجار وارد مرحلهء جدیدی شد.این مرحله را به درستی،باید دورهء شکلگیری نظام سیاسی جدید بر پایهء درک نخبگان سیاسی از دولت در معنای جدید و چالشهای عملی نیروهای سیاسی تلقی کرد.در این دوره که تا پایان عمر مجلس اول ادامه یافت،صورتبندی حقوقی و مراحلی از شکلیابی عملی نظام جدید سیاسی پدیدار گردید.ایرانیان در این دوره زندگی در فضای سیاسی جدیدی را تجربه کردند و در این تجربت رفتارهایی چهره نمود و سیرتی از وقایع تاریخی پدیدار شد که فصل ممیز تاریخ قدیم و جدید ایران را رقم زد.شناخت صفبندی نیروهای سیاسی و تعاملات و چالشهای آنان از یکسو و منطق رفتار سیاسی جناحهای سیاسی از دیگرسو،مهمترین مسأله در روند تحولات سیاسی این دوران است.ازاینرو این مقاله سعی شده است ابعاد و وجوه مختلف ماهیت چالشهای سیاسی در نخستین تجربهء مشروطیت ایرانیان باز شناخته شود.
خلاصه ماشینی:
"آنها با پراکندن این اندیشهها،در واقع اساس«سامان»جدید سیاسی را مورد حمله قرار میدادند،چرا که اولا خود جز چند شعار بیپشتوانه چیزی برای جانشینی نداشتند و ثانیا در شرایطی که هنوز«ثبات»سیاسی نظام جدید کاملا فراهم نشده بود و هر لحظه احتمال حمله (41)-وی در اینجا انجمنهای تهران را برمیشمارد و نقش دوگانهء آنها را به خوبی و روشنی توضیح میدهد.
انجمنهای تندروی مانند انجمن آذربایجان است که در یورش بیامان به مجلس شورا فراموش کرده بود که محمد علی شاه هنوز با قدرت بر اریکه سلطنت تکیه زده و از هیچ کارشکنی در کار مشروطهخواهان خودداری نمیکند.
محمد علی شاه که انتظار این مقاومت گسترده را از سوی مردم نداشت،به ناچار عقبنشینی کرد و با امضای فرمانی«مشروطه بودن»رژیم سیاسی کشور را مورد تأکید قرار داد و درخواستهای دیگر مانند عزل مسیو نوز را نیز پذیرفت(کسروی 2631 جلد اول:522).
این رویارویی آغازین،چند نتیجه در برداشت که توجه به آنها بسیار مهم است:اول آنکه مجلسیان و نیروهای حامی مشروطه دریافتند که شاه چندان قایل به مشروطیت نیست و تمامی تلاش خود را برای رویارویی با آنان به کار خواهد برد.
البته قرائنی در دست است که شخص محمد علی شاه از قتل اتابک چندان ناراحت به نظر نمیرسید(دولتآبادی 2631: 541)آن هم به این دلیل که انحلال دولت وی را که به نحوی سعی در حفظ مجلس و سلطنت داشت،نقطهء پایان روش مسالمتآمیز با مجلس میپنداشت.
شاه دو ایراد عمده به اوضاع سیاسی داشت:اول آنکه مجلس از حدود اختیارات قانونیاش تجاوز میکند و دوم این که برخی انجمنها قاعده و قانون نمیشناسند و مایهء اختلال امور دولت و هرج و مرج گشتهاند."