چکیده:
مفاهیم کلیدی فلسفهء نیچه عبارت است از:صیرورت،بازگشت جاویدان همان،اراده به قدرت و نیست انگاری(نیهلیسم).نیچه برای ایجاد ارتباط منطقی بین این مفاهیم،مفهوم«هستی»را با نگرش خاص به مفهوم«صیرورت»تحویل کرده است.این تحویل از نظر انسان شکل میگیرد و در نظر او این دیدگاه انسان است که به هستی معنی میدهد.در این مقاله چگونگی تحویل هستی به صیرورت و ربط آن به اراده به قدرت و بازگشت جاویدان همان مورد بررسی واقع شده است.
خلاصه ماشینی:
"در این مقاله چگونگی تحویل هستی به صیرورت و ربط آن به اراده به قدرت و بازگشت جاویدان همان مورد بررسی واقع شده است.
موضوعات اصلی ما بعد الطبیعهء نیچه عبارت است از:اراده قدرت،نیستانگاری،بازگشت جاویدان همان،ابر انسان و عدالت» Heidegger) (1987:189 در این فلسفه هم بنابر تفسیر هیدگر مانند نظامهای دیگر متافیزیکی«پرسش "هستی چیست؟"پرسش اساسی است.
اگر بتوان گفت عنوان اراده به قدرت ساختار اصلی تفکر را تشکیل میدهد که زرتشت فقط مدخل آن است،در این صورت فلسفهء نیچه در فضای پرسش اصلی فلسفهء قدیم سیر میکند که عبارت است از پرسش«هستی چیست؟» (idib:4) پیام این فلسفه نفی کثرات و تقابلهاست،یا گشودن در به روی همه چیز:نفی تقابل خیر و شر،تقابل صدق و کذب،تقابل رنج و شادی،تقابل کامروایی و نامرادی و...
(idib:6) به این ترتیب،«سرشت اساسی هستنده[و در اینجا موجود بشری]به خودی خود اراده به قدرت است[و این به آن معناست که]هستی عبارت است از بازگشت جاویدان همان»(نیچه 2831:251).
تنها حقیقت بنیادی این است که هدف این حرکت یک حرکت یک حالت نهایی نیست؛و هر فلسفه و هر فرضیهء علمی(مثلا نظریهء ماشینانگار)که چنین حالت نهایی را ضروری میسازد توسط این حقیقت بنیادی رد میشود»(نیچه 7731:745)حال ارتباط صیرورت با اراده در وجود انسان یا اراده به قدرت چگونه است؟به نظر میرسد که دستکم در ناخودآگاه نیچه بین اجزاء تفکر او از قبیل صیرورت،اراده به قدرت،بازگشت جاویدان و...
نتیجهگیری نیچه مفهوم«هستی»را به«صیرورت»تبدیل کرده و از این طریق،از یک طرف اساس متافیزیک(عقلانی-افلاطونی)سنتی را مردود اعلام کرده و از طرف دیگر راهی گشوده است تا از طریق آن،بین اجزاء فلسفهء خود یعنی نیستانگاری،بازگشت جاویدان همان و اراده به قدرت ارتباط برقرار کند."