چکیده:
حکیم میر فغفور گیلانی (م 1030 ق) از جمله عالمان و شاعران قرن دهم و یازدهم هجری (عصر صفوی) است. او درعلوم و دانش های متعدد از قبیل طب، حکمت، موسیقی، شعر و خوشنویسی تبحر کافی و کامل داشت، حکیم مدتی از عمر خویش را در اصفهان سپری نمود و شاه عباس صفوی را مدح گفت، اما بنا به دلایل مختلف اجتماعی، همانند شاعران دیگر این عصر به هندوستان مهاجرت نمود و به صف ملازمان «شاهزاده پرویز» در آمد. ساقی نامه او در قالب ترجیع بند و در بحر هزج، حاوی ابیات منتخب و پرمعنی است که علاوه بر توصیفات دلنشین و بدیع، اندیشه های حکمی و عرفانی نیز در آن جلوه خاصی دارد؛ پاره ای از موضوعات اصلی ساقی نامه حکیم گیلانی عبارتند از: معرفت و حقیقت بینی، آزادگی و مناعت طبع، مذمت زهد ریایی، دیدگاه های رندانه و اندیشه های ملامتی و ... شاعر به منظور بیان اندیشه ها و تفکرات خویش، تحت تاثیر مضامین گذشتگان از جمله خواجه حافظ شیرازی بوده است. برخی از ویژگی های «سبک هندی» را نیز می توان در اشعارش مشاهده نمود. تشبیه، استعاره و تشخیص (Personification) از جمله عناصر بارز تصویرساز در ساقی نامه اوست.
خلاصه ماشینی:
"حافظ به این نکته به خوبی و صراحت اشاره نموده است: درین خرقه بسی آلودگی هست خوشا وقت قبای میفروشان درین وصفی و شان دردی ندیدم که صافی باد عیش درد نوشان (حافظ 1731:052) صائب تبریزی(6101-1801 ق)و بیدل دهلوی(4501-3311 ق)که از بزرگان و شاعران نامدار سبک هندی بهشمار میروند و تقریبا چند دهه بعد از حکیم فغفور گیلانی،پا به عرصهء شعر و شاعری نهادهاند،در اشعار خود دقیقا به این مضامین اشاره نمودهاند: روزه نزدیک است میباید کلوخ انداز کرد زاهدان خشک را رندانه از سر باز کرد تا رگ ابر بهار و رشتهء باران بجاست چنگ عشرت را به قانون میتوانی ساز کرد (صائب 9731:531) گرچه در صومعهها پیر شدم آخر کار از دم پیر خرابات جوانم کردند (همان 361) بگو به شیخ که از کفر تا به دین فرق است ز خودپرستی تو تا به میپرستی ما (بیدل 0831:622) ز اهل صومعه اکراه نیست مستان را که ترشرویی زاهد به بزم مینمک است (همان 502) 6)آزادگی و عدم تعلق: با اندکی تأمل و دقت میتوان دریافت که حکیم گیلانی در مکتبی بالیده و تحت تأثیر تفکری بوده که آزادگی و آزاداندیشی و رهایی از قیود دست و پاگیر مادی،زیر بنای فکری آن را تشکیل میداده است،او خود را فرمانبر خاص فرمان کسی نمیبیند و از این که مانند زبونان «آب رخ»خود را برای«تکه نانی»بریزد،شرم و ابا دارد: فرمانبر خاص خط پیشانی خویشیم کس را نبود بر سر ما خط و براتی (حکیم فغفور 0431:964) چون شیشه مریز آب رخ خود به ته نان چون خم به دهان خشت،به جای ته نان گیر (همان 174) 7)ترک اختیار: حکیم گیلانی معتقد است که انسان محصور دایرهء قضا و قدر است و در دامگه قسمت روزی، مقید شده."