چکیده:
مثنوی معنوی امروزه با ترجمهها و اقتباسهای انجام شده،یکی از اسطوره متنهای مهم زبان فارسی در بخش بزرگی از جهان معاصر محسوب میشود.موضوع پیوستگی و ارتباط متنی و بینامتنی در مورد مثنوی نیز همچون دیگر آثار بزرگ همواره مورد توجه محققان بوده و نظرها گوناگونی را در این خصوص در پی داشته است.ارتباط بینامتنی و ترامتنی در آثار مولانا به چهار بخش بینامتنی میان مؤلفی،بینامتنی مؤلف،میان دفتری و درون دفتری قابل تقسیم است که در این مقاله به کوچکترین بخش این ارتباط،یعنی روابط درون دفتری متنهای مثنوی پرداخته میشود.مقالهء حاضر برای نمونه به بررسی چگونگی ارتباط میان روایتهای دفتر نخست مثنوی پرداخته است.برای این منظور،ضمن دستهبندی روایتهای این دفتر با توجه به نوع ارتباطی که با دیگر روایتها برقرار میکند،به چگونگی رابطهء میان این روایتهای تودرتو و یا مستقل نیز پرداخته میشود.در نتیجه موضوع اساسی این مقاله بررسی پیوستگی متنی با حفظ استقلال راویی در دفاتر مثنوی معنوی است.روش نقد و بررسی نیز بینامتنیت و بهطور دقیق ترامتنیت ارائه شده توسط ژرار ژنت خواهد بود که مؤلف مقاله کوشیده است این روش را با دگرگونیهای لازم برای پیکره مطالعاتی منطبق کند.
خلاصه ماشینی:
"این پاره از حکایت که در مورد ملاقات بازرگان و طوطیان هندستان است چنین به پایان میرسد: گر سخن خواهی که گویی چون شکر صبر کن از حرص و این حلوا مخور صبر باشد مشتهای زیرکان هست حلوا آرزوی کودکان هر که صبرآورد گردون بر رود هر که حلوا خورد وا پستر رود چنانکه گفت شد مولانا پس از این ابیات روایت دیگری که تفسیر عطار است شروع میکند و در بیت آغازین مینویسد: صاحب دل را ندارد آن زبان گر خورد او زهر قاتل را عیان 6061 ملاحظه میشود که در اینجا موضوع خوردن و تأثیر خوردن مولانا را به سوی داستان دیگری و یا به عبارت دقیقتر ابیاتی از عطار و مفاهیم آن میاندازد.
مؤلف در شرح داستان روز بارانی و پرسش عایشه از پیامبر در مورد علت خیس نشدن ایشان این بخش را چنین به اتمام میرساند: گفت بهر آن نمود ای پاک جیب چشم پاکت را خدا باران غیب نیست آن باران ازین ابر شما هست ابری دیگر و دیگر سما اما در ارجاع ناپیوسته این ارجاع بیواسطه و مستقیم نیست بلکه حکایتی پس از چندین حکایت به آن ارجاع داده میشود و چون ارجاع ضمنی خود دارای ابهام است با فاصلهدار شدن بر این ابهام نیز افزوده خواهد شد.
نخست اینکه در بسیاری از مواقع داستانهای مستقل نیز دارای پیوند هستند،دوم این که حتی در برخی از داستانها این پیوند به صورت صریح یا حتی نیمه صریح نیز نیامده باشد با توجه به مضامین کلان و بنیادین داستانها با یکدیگر کاملا مرتبط میشوند،گاهی نشناختن ارجاعات ضمنی ناپیوسته که از ظریفترین نوع ارجاعات است موجب میشود تا برخی احساس کنند ارجاعی وجود ندارد و داستانها در زمانهای گوناگون و گاهی بدون پیوستگی کنار هم قرار گرفتهاند."