چکیده:
است که مومنان به هر دین با توجه به ساختار و محیط پیدایش آن دین برداشت خاصی از حقیقت بدست میآورند و به عبارتی دیگر حقیقت مفهومی متکثر است و هریک از ادیان و نحلهها با پارهای از این حقیقت دلمشغولی دارند.او در کتاب«تنوع تجربه دینی»بحث مبسوطی درباره تعریف دین،تجربه دینی و تنوع تجربه دینی و صاحبان تجربه دینی بدست میدهد و در پایان نتیجهگیری خود را از تمام آن بحثها میآورد.در اینجا ترجمه بخش نتیجهگیری این کتاب را جهت آشنایی خوانندگان با تفکر و رویکرد این فیلسوف بزرگ در این موضوع میآوریم.
خلاصه ماشینی:
"ما که به دنبال گردآوری این نمونهها و جلوههای افراطی موضوعات دینی بودهایم ممکن است اطمینان یابیم که اسرار و رموز دین را به همان اعتباری که هر فردی از فرد دیگری میآموزد ما هم آنها را میدانیم و بعد هریک از ما برای خویش باید به این پرسش عملی پاسخ دهد که:چه خطراتی در این عنصر زندگی وجود دارد؟و به چه نسبتی لازم است که این عنصر با عناصر دیگر محدود گردد تا تعادل مناسب بوجود آید؟ اما این پرسش،پرسش دیگری را مطرح میسازد که میخواهم فورا به آن پاسخ دهم و آن را از سر راهم بردارم چون این سؤال چندین بار قبلا مطرح شده و پاسخی به آن نداده بودم.
برای اینکه این موضوع بیشتر روشن شود فرض کنید مثلا ما به علم ادیان مجهز شدهایم و پس از مطالعات تاریخی به همان نتایجی رسیدیم که در مباحث پیشین مطرح شد و فرض کنیم پس از این مطالعات علمی به این نتیجه رسیدیم که دین نقش فعالی در زندگی ما دارد و هرجا که حضور الهی و اعتقاد به اتحاد روحانی با او وجود داشته باشد تغییر و تحولی صورت میگیرد و واقعیتی رخ میدهد.
همین احساس خاصی که ما در مورد سرنوشت و موقعیتهای حساس زندگی خود داریم ممکن است به لحاظ اینکه شخصی هستند و حول محور خودمان میگردند آن را از ارزش ندانند و آن را غیرعلمی و عینی تلقی کنند اما این تنها چیزی است که میزان تحقق واقعی ما را نشان میدهد و هر موجودی که فاقد چنین احساس یا مشابه آن باشد بخشی از حقیقت است که نیمی از آن واقعیت پیدا کرده است."