چکیده:
چندی پیش کتابهای«زمینه و زمانه پدیدارشناسی»به قلم سیاوش جمادی با حجمی بیش از یک هزار صفحه و ترجمه کتاب«زبان اصالت»اثر تئودور آدورنو از وی منتشر شد.جمادی در کتاب «زمینه و زمانه پدیدارشناسی»اندیشههای پدیدار شناختی ادموند هوسرل و مارتین هیدگر را در متن زندگی و فلسفهشان مورد تحلیل و باز کاوی قرار داده و با مقدمه مفصلی که بر کتاب«زبان اصالت»نوشته، چهره دیگری از آلمان در جنگ جهانی دوم و اندیشههای پس از جنگ نشان داده است. ***
خلاصه ماشینی:
"به قول حافظ: نه قاضیم نه مدرس نه محتسب نه فقیه مرا چه کار که منع شرابخوار کنم ببینید عنوان اصلی کتاب شما«زمینه و زمانه پدیدارشناسی»است با زیر عنوان جستاری در زندگی و اندیشههای هوسرل و هایدگر،درحالیکه ما از هوسرل جز سایهای نمیبینیم و شاید بهتر باشد بگوییم که هوسرل را تا حدی در حد مقدمه ورود به هایدگر مطرح ساختهاید؟ ببینید،هوسرل پدر پدیدارشناسی است و به همین جهت اهمیت دارد.
این نگرش تطبیقی با هانری کربن وارد ایران شد، اینکه در کجا درست بود و در کجا به بیراهه رفت پرسشهایی هستند که نیاز به فرصت و مجالی بیش از این دارند اما همین نگرش سرانجام هایدگر را به صورت مونوپولی و انحصاری تحت تولیت کسانی درآورد که(تا جایی که من میدانم)اساسا کار مقایسهای نکردند زیرا مقایسه مستلزم مجال دادن به متون قیاسیپذیر است تا خودشان هم به سخن در آیند.
از نظر سبک آیا مایلید رمز تلفیق زندگی و اندیشه فیلسوفان را که گاه خواننده را جذب میکند و مثل یک رمان به دنبال خود میکشاند-البته اگر چنین چیزی درست باشد-بازگو کنید؟و دیگر اینکه چرا تا حد برخی جزئیات نظیر تربیت کودکی و نوجوانی و مکاتبات شخصی به زندگی این فیلسوفان پرداختهاید؟آیا این گفته معروف هایدگر در شروع درس گفتارهایش درباره ارسطو که«ارسطو متولد شده،کار کرد و مرد»به این معنی نیست که زندگی فیلسوف ربطی به اندیشهاش ندارد؟ عنوان کتاب پاسخ سوال دوم شماست.
میتوانم بپرسم که چرا هایدگر برای شما این قدر مهم است که دست به ترجمه اثر غولآسا و به شدت دشواری چون«هستی و زمان»زدهاید؟ ای کاش انسان میتوانست انگیزه کنشهای خود را فرا پیش دیده آورد."