چکیده:
پرسش از توسعه، سؤالی با قدمت زمانی بالا ارزیابی میشود و به همین دلیل،
شاهد تحریر متون بسیاری در این ارتباط هستیم، اما آنچه که پرسش از توسعه را در حال
حاضر ضروری و بداعت میبخشد، توجه به ابعاد ذهنی و ملاحظات نرمافزارانة آن است.
رهیافت اجتهادگرای مطرح در این نوشتار با همین رویکرد طرح شده است. نویسنده در
نوشتار حاضر رهیافت اجتهادگرا را در باب مسئلة توسعة سیاسی بررسی میکند و ضمن
اشاره به ریشههای فرهنگی- ایدئولوژیک این مقوله در صدد است بنیادهای معرفتشناختی
آن را بیان کند. مقاله با نشان دادن موضعگیریهای ایدئولوژیک نظریههای توسعه،
تصورات و احکام و روش مطالعات توسعة سیاسی ایران و در نهایت، مفاهیم و متغیرهای
شناختشناسی توسعة سیاسی را بررسی میکند.
خلاصه ماشینی:
"مصلحان ایرانی همواره الگوی غرب را برای اقتباس در مقابل چشمان خود داشتهاند، هرچند برخی آن را به کلی طرد، گروهی کاملا جذب و سومین دسته گزینش کردهاند، این امر به معنای آن است که توسعة سیاسی ایران بر خلاف تحولات نظری الگوهای خلافت، خلافت- سلطنت و سلطنت مطلقه، آگاهانه صورت میگیرد، اما همین آگاهی، سرمشق غرب، امکان پیدایش دیگر آگاهیها را محدود میکند؛ از این رو، مبانی شناختشناسی توسعة سیاسی پیرامون بنیانهای توسعة غربی شکل میگیرد.
بر اساس یک برداشت دیدگاههای تعطیل حکومت در دوران غیبت، باید میان امر دین و امر شریعت در عصر غیبت تفاوت گذاشت؛ در این دوران بنا به لزوم جهتگیری سیاسی توحیدی، اصل توحید نه تنها اصلی اعتقادی و اساسی در حوزة کلام و الهیات است بلکه به جهت عملی و سیاسی نیز اساسیترین بنیان اسلام تلقی میشود، تأسیس حکومت شرعی غیرممکن است، اما از آنجا که زندگی مسلمانان در این شرایط باید تداوم یابد و از آنها خواسته نشده است که در دوران غیبت، زندگی اجتماعی را رها و به صورت انفرادی زندگی کنند، نظریة ضد آنارشیسمی اسلام، از روی ناچاری باید تا به سر آمدن دوران غیبت زندگی سیاسی را به شیوة معمول و مرسوم ادامه دهند، ولی این شیوه، باید تا حد امکان با شرایط زندگی مؤمنانة آنها هماهنگی داشته باشد؛ به این ترتیب، نظریة توسعة سیاسی برآمده از این بنیان معرفتی، نظریهای اسلامی در برابر نظریههای دیگر نخواهد بود؛ از این رو، مفهوم حکومت اسلامی بر اساس آن منتفی است، سکولاریسم دینی."