خلاصه ماشینی:
"تس گالاگر در مصاحبهای که در ماهنامهء آتلانتیک چاپ شده است دربارهء این داستان گفته:این داستان را سالها پیش نوشته بودم و نام آن خرمن بود.
شگردی که در داستان به کار رفته-تقابل با یک نوشته و خود امر نوشتن-آن را جذابتر کرده است و خواندن آن را لحاظ توجه به این شگرد و چگونگی تقابل آن با«کلیسای جامع»آموزنده است.
سیل توی چادرت افتاده نوشتهء تس گالاگر ترجمهء دنا فرهنگ (به تصویر صفحه مراجعه شود) افسانه«کلمیتی جین»ساخته و پرداخته ذهن نویسندههای رومانتیکی است که برای داستانهای گاوچرانهای ماجراجو قهرمان زن شکست خوردهای میخواستند،نویسندههایی که به جای بیان حقایق به این دل خوش داشتهاند که کلمیتی جین از آنها اظهار رضایت کنند.
اما داستان واقعی از وقتی شروع شد که قرار بود من روزی ده ساعت برای نورمن روث کار کنم، برای مرد کوری که چون از صدایم خوشش آمده بود استخدامم کرد.
آن روزها هنوز آدمهای کارکشتهای مثل نورمن را جدی نمیگرفتند و کار کردن یک مرد نابینا برای پلیس عجیب بود."