خلاصه ماشینی:
"4 همچنین نی به این نکته پی برد که 24 درصد از دانشآموزان یک مدرسه متوسطه که از خطرناکترین تبهکاران بودهاند از خانوادههای نابهسامان برخاستهاند و حال آنکه 40 درصد شاگردان یک مدرسه کارآموزی متعلق به چنین خانوادههائی بودهاند5 این ارقام به تنهائی مفید نیست و از نظر منطق جرمشناسی نمیتواند مؤید وجود همبستگی بین بزهکاری و از هم پاشیدگی کانون خانواده باشد مگر آنکه بدانیم چند درصد از جوانانیکه متعلق به خانوادههای از هم پاشیده هستند مرتکب بزه نشدهاند و در نتیجه ارقام گروه نخست را با ارقامیکه از اشخاص ناکرده بزه به دست میآید یا با مجموعه جمعیت مقایسه کرد.
9 شاو و مک مکی بزهکاران نوجوان را با کودکان همسالی که به دبستان میرفتند و هر دو گروه از یک ملیت بودند مقایسه کردند و به این نتیجه رسیدند که 5/42 درصد بزهکاران نوجوان و 1/36 درصد کودکان نوآموز همسن،از میان خانوادههای از هم پاشیده برخاسته بودند یعنی این نسبت تقریبا 18/1 در مقابل 1 بوده است و این تحقیق نشان میدهد که از هم پاشیدگی کانون خانواده رابطهء نزدیکی با بزهکاری پسران بالغ (4)- Kenneth POLK,A Note on The relationship Between Broken Homes, .
10 در شیکاگو با همین روش مطالعهای روی دختران بزهکار به عمل آمد و به این نتیجه رسیدند که 8/66 درصد دختران بزهکار و 8/44 درصد دخترانیکه در سنین تحصیلی دبستانی بودند متعلق به خانوادههای از هم پاشیده بودند یعنی نسبت مزبور بیش از 49/1 در برابر 1 بوده است و این نسبت نشان میدهد که از هم پاشیدگی کانون خانواده در روی دختران نسبت به پسران به مراتب انعکاس شدیدتری دارد و این نکته مؤید مطلبی است که در همین مقاله بدان اشاره رفت."