برخی از لغت های فارسی در عربی مقاله

"یعنی جبهء پشمی ابو عبید می‌پندارد که عبرانی است و گویند فارسی معرب است اصل آن«اشتربانه» یعنی متاع شتربانان(صحاح ج 4 ص 1490) در منتهی الارب هم همین معنی آمده است. جوالیقی به نقل از اصمعی سماهیچ‌ را جزیره‌ای در بحر آورده و نوشته به فارسی ماش ماهی خوانده شود (المعرب ص 202) ثرط:(به فتح ث)چیزی است که کفشدوزان به کار برند و آن به‌ فارسی«سریش»است(صحاح ج 3 ص 1117)در منتهی الارب هم ثرط به‌ معنی سریش آمده است صاحب برهان در ذیل(سریش)می‌نویسد:(بکسر اول و ثانی)رستنیی باشد که در سبزی و تازکی بپزند و با ماست بخورند و بعد از رسیدگی خشک کنند(یعنی رسیدن)و آرد سازند و کفشگران و صحافان‌ چیزها بدان چسبانند و سریشم را هم گویند که بدان پی بر کمان پیچند (برهان)در(سرش)هم همین معنی آمده است. در برهان اسپست(بفتح اول و کسر ثالث)به معنی سپست است و آن عل6فی است که به ترکی ینجه خوانند و به عربی فصفصه و تخم آن را بذر الرطبه گویند."