خلاصه ماشینی:
"عزت الله فولادوند:آقای دکتر،الان که سالها از ترجمهء بسیاری از این رسالهها میگذرد و این ترجمهها دو بار و بعضی هم بیشتر تجدید چاپ شدهاند،آیا خود شما امروز نیازی به تجدیدنظر در این ترجمهها احساس نمیکنید؟ محمد حسن لطفی:بنده اخیرا دو سال وقت صرف کردم و با تطبیق این ترجمههایی که هست با بهترین ترجمهء آلمانی که مترجمش کسی بنام«؛روفنر»است و ترجمهء انگلیسی از مترجمان معتبر مختلف و ترجمهء فرانسه لئون روبن در حد قدرت خودم تصحیح کامل کردهام بطوری که بعضی صفحات به کلی عوض شده است و تمام افلاطون به این صورت تصحیح شده وجود دارد و اتفاقا دیشب با آقای حیدری که اینجا تشریف داشتند صحبت این بود که این مجموعه اگر چاپ بشود باید از سر نو حروفچینی شود دیگر افلاطون را با افست نمیشود...
در اینجا هزار نکتهء باریکتر ز مو هست که من حتی اشارهای هم به همهء آنها نمیتوانم بکنم مثلا اینکه مقصود سقراط از مراقبت از روح چیست؛یا روحی که از تربیت کامل بهرهور شود به چه حالی درمیآید؛یا اینکه اصل سقراطی حکومت درونی آدمی بر خویش حاوی مفهوم تازهای از آزادی است؛و اینکه سقراط نخستین کسی بود که آزادی را مسألهای اخلاقی تلقی کرد و تضاد میان آزادی و بندگی را به دنیای درونی آدمی منتقل ساخت؛و اینکه چرا هم افلاطون و هم کسنوفون فعالیت تربیتی سقراط را فعالیت سیاسی مینامند و چرا افلاطون در رسالهء«گرگیاس»سقراط را یگانه مرد سیاسی عصر مینامند؛و اینکه چرا همینکه سقراط به پژوهش طبیعی پشت میکند و روی به«امور انسانی»میاورد یعنی به مسایل فضیلت و سیاست رویآور میشود و مدعی وضع معیاری برای آنها میشود،نبرد فلسفه با دولت آغاز میشود و دولت که دارای زور است و فیلسوف که منصبی دولتی ندارد و در جستوجوی معیار عمل است رویدرروی یکدیگر قرار میگیرند و این نبرد به کشته شدن سقراط میانجامد،و نکتههای بیشمار دیگر از این قبیل."